گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

رای ندادن و تغییر حکومت!

آیا رای ندادن باعث سرنگونی یک حاکمیت می شود؟ 


این روزها همه جا سخن از انتخابات پیش رو است. رای بدهیم یا نه؟ 


هیچ حاکمیتی در دنیا با رای ندادن عوض نشده است! منظور از حاکمیت دولت نیست. حاکمیت مجموعه ای است که کشور را اداره می کند چه بصورت چند حزبی یا تک حزبی یا بی حزبی!

دولت های یک حاکمیت با رای دادن و ندادن عوض می شوند همانطور که در ایران شاهدیم، اما حاکمیت - ولایت مطلقه فقیه -  عوض نشده است. 

اگر اکثریت مردم تصمیم بگیرند که عطای این حاکمیت را با رای ندادن به لقایش ببخشند، چه می شود؟ 

حاکمیت عوض نمی شود. نمونه آن را در انتخابات شورایاری شهر تهران امسال تابستان دیدیم که فقط ۶٪ مردم در انتخابات شرکت کردند و ۹۴٪ گوشه نشستند و نظاره گر این انتخابات بودند! آمارش را اینجا ببینید:

https://t.me/gozaresh1395/5258

با همین ۶٪ شوراها  تشکیل شدند و همین شورایاری ها شش درصدی برای ۹۴٪ دیگر تصمیم می گیرند و آنها را اجرا می کنند!!!

اگر همین وضعیت در مورد انتخابات آینده مجلس یا ریاست جمهوری تکرار شود، چه می شود؟  آیا انها جمهور فاقد صلاحیت می شوند؟ 

طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی کسی که بیشترین رای را بیاورد، رئیس جمهور یا نماینده مجلس است. حالا این بیشترین رای چه مربوط به ۶٪ مردم باشد چه ۶۰٪!!


پس چنین شوراهایی، مجلسی و رئیس جمهوری هم رسمیت دارند و قانونی اند! هر چند همه می دانند که بنا بر قانون اساسی جمهوری اسلامی همه ی اینها تدارک چی اند برای اجرای سیاست های رهبر! 


و بقول رهبر فرقی نمی کند که شما به کی رای بدهی! به هر کس که رای بدهی، در به واقع به جمهوری اسلامی رای داده ای و به سیاست های رهبرش! که کارش هیچ ربطی به خواسته های مردم ندارد!


بنابراین با رای ندادن حاکمیت ولایت مطلقه فقیه عوض نمی شود اما:


۱ - دلش را می لرزاند و در سر چند راهی برای تصمیم گیری می ماند! و این یک گام به پیش است برای درهم ریختن آن!

۲ - با کاهش شرکت مردم در انتخابات، مشروعیت چنین حاکمیتی در سطح دنیا مطرح می شود! و در نتیجه در سطح بین المللی دچار مشکل می شود. هر چند جمهوری اسلامی دچار مشکل هست، اما این مشکلات ناشی از رای ندادن مردم نیست، بلکه حاصل سیاست های جاه طلبانه اش می باشد. 

ولی وقتی از داخل دچار بی اعتباری شود، این بی اعتباری با بی اعتباری بین المللی پیوند خورده و گره بزرگی برایش ایجاد می شود.

۳ - نمونه خوب این شرکت نکردن، رای ندادن مردم در شوراهای شهر تهران است که فقط ۶٪ رای دادند.


۴ - ممکن است حاکمیت با میلیون ها برگه ی رای، آمار را بالا ببرد، همانطور که در سال ۸۸ کرد که مدارکش را محمدرضا خاتمی در دفاعیه اش مطرم کرده است :

https://t.me/gozaresh1395/5182

اما امروز با وجود شبکه های اجتماعی و دوربین های بدست، توان حکومت برای چنین بازی هایی بشدت کاهش یافته و کسی به آمار رسمی اش توجه نمی کند.

این حکومت ها می توانند مشکلات بین المللی شان با دادن امتیازات و عقب نشینی های گوناگون کاهش یابد مانند انچه جمهوری اسلامی در؛

الف - فروش تسلیحات امریکایی و اروپایی به کشورهای عربی باعث شده تا میلیاردها دلار را به این کشورها سرازیر کند،

ب - خرید پایاپای اجناس در برابر نفت به کشورهای دیگر مانند چین، هند ، ترکیه، روسیه … موقعیت خودش را بهتر کند. 

پ - فراری دادن هزاران متخصص در رشته های گوناگون به کشورهای غربی، آنها را  در بازیافت ثروت های معنوی فراری داده شده از کشور، تقویت کند!

اینها فوایدی است که جمهوری اسلامی برای بهبودموقعیت بین المللی اش از آن استفاده می کند و در صورت لزوم به بسیاری از خواسته های کشورهای دیگر گردن می نهد. خواسته هایی که نه تنها هیچ ربطی به منافع مردم ایران ندارد، بلکه دقیقن مخالف منافع ملی ایران است مانند بخشیدن نیمی از دریای خزر به کشورهای همسایه که حتا باعث تعجب آنها شده بود. اگر یادتان نیست به سخنان یکی از کارشناسان آنان گوش کنید!

رجب صفراوف

https://t.me/gozaresh1395/3420


بنابراین تا:

 این فایده رساندن ها به کشورهای دنیا هست، 

این رای ندادن ها سرنگونی حاکمیت را باعث نمی شود،مگر این که از سطح رای ندادن گذشته و به طرح آنچه می خواهیم، اقدام کنیم. یعنی بگوییم که چه حکومتی می خواهیم و برای آن مایه بگذاریم. 

وقتی در خواست ها از سطح مطالبات اقتصادی، مالی،  امنیتی ،حیثیتی بگذرد و به سطح تغییر حکومت برسد آن وقت است که رای ندادن ها به همراه درخواست های خیابانی برای تغییر حکومت، می تواند موثر باشد و روابط بین المللی را نیز بکار گیرد. 

این جریانی است که دقیقن در زمان انقلاب اسلامی پیش آمد. تا اعتراضات داخلی برای تغییر حکومت در سطح جامعه ظاهر نشد و رشد نکرد، روابط بین المللی به کمک آقای خمینی و روحانیت برای بدست گرفتن قدرت گامی پیش نگذاشت!

ممکن است بگویید کسی باید باشد و مورد اطمینان مردم هم باشد، تا مردم به او گوش کنند و پیروی اش کنند. ظاهرن درست می گویید اما باطنا نه!!

درست نکته اصلی اینجاست که ما به دنبال رهبر می گردیم تا از او تقلید کنیم!! و تقلید دقیقن پدیده ای که ما را به این روز رسانده است!

چرا دنبال یک « اندیشه ای » نباشیم که نوع حکومت را برایمان روشن کند؟ 

داستان زیبای مولولی در تقلید را اینجا بخوانید : 

https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar2/sh15/ 

که می گوید:

مر مرا تقلیدشان بر باد داد

که دو صد لعنت بر آن تقلید باد 

این شعر باین شکل در جامعه درآمده است:

خلق را تقلیدشان بر باد داد

ای دوصد لعنت بر این تقلید باد!

پس اگر دنبال تقلید هستیم، نتیجه اش همین است و حتا با تغییر حکومت فردا ممکن است همین آش و همین کاسه باشد با شکل و رنگ دیگر!!

تجربه جهانی نشان داده که اندیشه دموکراسی چه در سطح ارتباطات اجتماعی، و چه در سطح سیاسی که حاکمیت را می سازد، تا کنون بهترین روش حکومت بوده است که درآن دو ویژگی مهم هست : 

الف - به همه ی اندیشه ها اجازه حضور می دهد و نیز در چنین حاکمیتی همه اندیشه هآ: 

ب - به همه انسان ها اجازه زندگی می دهند! بی توجه به عقایدشان! 

تا وقتی چنین اندیشه ای در جامعه ما برای تشکیل یک حاکمیت شکل نگرفته است، 

تا وقتی برای چنین حاکمیتی مایه نگذاریم ، 

تا وقتی برای چنین حاکمیتی چشم به این و آن دوخته ایم، 

چشم کمک از روابط بین المللی آب در هاون کوبیدن است . 

مانند این خانم که از کشورهای دیگر تقاضای کمک برای از بین بردن جمهوری اسلامی می کند:

https://t.me/gozaresh1395/5281

کسانی که خود پیشگام برای تغییر زندگیشان نیستند، نمی توانند انتظار داشته باشند تا دیگران زندگی آنان را تغییر دهند. 

اگر رای ندادن گام اول برای نفی یک حاکمیت است

خواست نوع حکومت ، گام دوم برای ایجاد یک حاکمیت تازه است!

پیروی از یک فرد، گروه، سازمان، حزب مهم نیست، مهم این است که دو ویژگی مهم دموکراسی را که در بالا آمد، جویا باشیم!

یادمان باشد: 

کس نخارد پشت من

جز ناخن انگشت من!



بوی بد از کجاست؟

سهام نیوز نوشته ای دارد که نظارت استصوابی را گلوگاه دموکراسی دانسته است! می توانید اصل مطلب را اینجا بخوانید:

https://t.me/sahamnewsorg/28937

ظاهرن هم درست می گوید اما: 

اصل نود و هشتم:

تفسیر قانون اساسی به عهده شورای نگهبان است که با تصویب سه چهارم آنان انجام می‌شود.

در قانون اساسی جمهوری ولایت فقیه، هیچ اصل، متمم و زیر نویسی  وجود ندارد که حد و مرز این وظیفه را تعیین کرده باشد. به این ترتیب دست شورای نگهبان برای هر نوع تفسیری از مفاد قانون اساسی کاملن باز است، حتا رهبری با آن همه اختیارات سیاست گذاری و فرماندهی و نظارت کامل بر تمام ارکان نظام اسلامی، از چنین حقی محروم است!!

این نوشته کاری به سیستم بند و بست روابط درون حاکمیت و اختیارات رهبری در مورد شورای نگهبان ندارد. آن حرف دیگری است که در نوشته سهام نیوز به آن اشاره شده است. 

وقتی قانون اساسی ریش و قیچی را بدون محدودیت در اختیار شورای نگهبان می گذارد، البته آنها هم نه بر اساس سلیقه بلکه بر اساس منافعشان قانون را تفسیر می کنند، 

یکی از همین تفسیر ها، داستان نظارت استصوابی است که تا بحال گندش همه جا را گرفته است. 

نمونه دیگر آن تفسیر شورای نگهبان از اصطلاح « رجال سیاسی » است که بر اساس آن تاکنون به هیچ خانمی اجازه حضور در انتخابات ریاست جمهوری را نداده است. 

بنابراین مشکل اصلی مربوط به قانون اساسی است که تفسیرش را بدون محدودیت به شورای نگهبان داده است و نه فقط مربوط به نظارت استصوابی. 

درست است که اگر نظارت استصوابی را بردارند، دستچین کردن نامزدان انتخابات مشکل تر می شود اما غیر ممکن نمی شود و باز هم همین کار را به شکل دیگری انجام می دهند. اگر قانون اساسی عوض شود و چنین اختیاراتی به یک عده محدود- که برگزیده فقط یک نفرند - داده نشود، وضعیت کاملن فرق می کند و آن وقت سهام نیوز فقط به ریش جنتی نمی چسبد تا نشانی غلط به مردم بدهد. 

نشانی غلط از این بابت که به اختیار بی در و پیکر داده شده به شورای نگهبان در قانون اساسی اعتراض نمی  کند و فقط به یک عمکرد شورای نگهبان که نظارت بر انتخابات را با نظارت استصوابی همراه کرده است، اعتراض می کند و این نوع اعتراض در واقع مسکوت گذاشت مشکل اصلی است که مربوط به قانون اساسی جمهوری ولایت مطلقه فقیه است و نه یک بخش کوچکی از آن.

در واقع بوی بد از لاشه قانون اساسی  این جمهوری است نه از ریش مانند جنتی!

تا این قانون اساسی عوض نشود،

این جمهوری، جمهوری نشود!




استثناهای تاریخ !

  • رقصی چنین میانه میدانم آرزوست » مولانا 


  • دیکتاتوری که خوشنام مرد!!


پس از رشد دموکراسی در دنیا، فرمانروایان دیکتاتور همچنان به دیکتاتوری خود وابسته بوده اند اما همیشه این یک قاعده نبوده و یکی از اینان « یاروزلسکی » دیکتاتور لهستانی است.


او پدیده ای نادر در تاریخ جهان است که با روشن بینی شرایط تازه کشور و جهان را بدرستی شناخت و راه خود را عوش کرد.


وی در یک خانواده اشرافی لهستانی به دنیا آمد. از جوانی هوادار کمونیسم شد! او پس از جنگ جهانی بودم و برقراری حکومت کمونیستی، به مقامات عالیرتبه کشوری دست یافت و به مقام وزارت دفاع لهستان رسید. 


با شروع بهار پراگ به رهبری « لخ ولنسا »، او حکومت نظامی اعلام کرد و خود نخست وزیر و دبیرکل حزب کمونیست شد.


استدلال یاروزلسکی این بود:


اوج‌گیری اعتصابات و مخالفت‌های کارگران و روشنفکران ناراضی ثبات سیاسی و اقتصاد کشور را مختل کرده و غرب با حمایت از این حرکت‌ها به دنبال زدن پایه‌های حکومت لهستان و به تلاطم‌انداختن کل نظام کمونیستی با محوریت شوروی است.


برقراری حکومت نظامی و درگیری‌های بعد از آن به کشته‌شدن بیش از ۹۰ نفر، بازداشت هزاران نفر از اعضا و هواداران اتحادیه کارگری مستقل همبستگی و خروج هزاران نفر دیگر از کشور منجر شد. 


اما : 


هم وضع بد اقتصادی و هم روی کار آمدن گورباچف در سال ۱۹۸۶ در شوروی سبب شد که یاروزلسکی به تدریج خود به یکی از مدافعان اصلی گفتگو و تشکیل میزگرد با مخالفان بدل شود و با ایستادگی در برابر تندروها در درون حزب کمونیست نهایتاً در سال ۱۹۸۹ زمینه گذار آرام به سوی دموکراسی در لهستان را فراهم آورد.


با برقراری انتخابات نیمه آزاد : 


- شبیه آنچه که شورای نگهبان جمهوری ولایت فقیه  انجام می دهد اما بدون نظارت استصوابی!!!-


در انتخابات نیمه‌آزادی که اوایل سال ۱۹۸۹ برگزار شد یاروزلسکی برای ۶ سال به ریاست جمهوری لهستان برگزیده شد،.


ولی :


او چند ماه بعد استعفا کرد!!


در انتخاباتی که سپس انجام شد « لخ ولنسا » رهبر اتحادیه همبستگی رئیس جمهور شد.


در نتیجه این روشن بینی سیاسی :


لهستان اولین کشوری در اردوگاه کمونیستی بود که گام در راه انتخابات آزاد و دوری‌گرفتن از اردوگاه یادشده گذاشت که این در فروپاشی آن اردوگاه تأثیری قابل اعتنا داشت.


لخ والسا، رهبر اتحادیه کارگری همبستگی از یاروزلسکی «اعاده حیثیت» کرده بود. او چند سال پیش گفت که یاروزلسکی با اراده و تمایل درونی خود کشور را به سوی انتقال به دموکراسی و برگزاری میزگرد با مخالفان اقدام کرد و فشارها چندان تأثیری در این مورد نداشتند.


تابستان ۲۰۱۳، الکساندر کازینفکسی، رئیس‌جمهور لهستان در دوره پس از والسا در اقدامی نمادین به مناسبت ۹۰ سالگی یاروزلسکی، در هتلی مجلل در برابر سفارت روسیه (شوروی سابق) برایش جشن تولد برگزار کرد و یک پروفسور مشهور لهستان نیز به همین مناسبت کتابی درباره "جنبه‌های مثبت اقدام یارزولسکی در سال ۱۹۸۱" انتشار داد.


https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D9%88%DB%8C%DA%86%D8%AE_%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%84%D8%B3%DA%A9%DB%8C



آرزو - هر چند عجیب - که برای انسان محال نیست، هست ؟

سخنی با چهارده جان بر کف!


یا : 


سخنی با گروه « چهارده معصوم » !!!


شاید بگویید که چرا با چنین اصطلاحی این گروه را به ریشخند گرفته اید؟  واقعن هدف ریشخند این جان بر کفان نیست. توجه اینان را به تاثیر فرهنگی مذهبی این اصطلاح چهارده نفر جلب می کنم. آیا در زیر پوشش این اصطلاح چهارده نفر احساسی از داستان دروغین چهارده معصوم نبوده است؟  تا به این ترتیب حمایت احساسی مذهبی مردم را بسوی خود جلب کند؟ 


برای اولین بار در طول تاریخ جمهوری اسلامی، مخالفانش از درون سر برآوردند! با چنین خواسته هایی : 


الف - انتخاباتی آزاد - شاید منظورشان بدون نظارت استصوابی باشد. باید خودشان منظورشان را روشن کنند.

ب - حکومتی دموکراتیک 

پ - سکولار - جدایی دین از حکومت 

ت - تدوین قانون اساسی بر پایه اعلامیه حقوق بشر


۱ - کسانی که چنین خواسته هایی دارند، گذشته از علائق شخصی شان باید نامی انتخاب کنند که احساسات مذهبی را در خواننده و شنونده حرف هاشان زنده نکند و گرنه با شیب ملایم باز هم ممکن است  از یک « حکومت سکولار مذهبی »!!!!!  سردر بیاوریم به سبک زنده یاد مهندس بازرگان که پیشنهاد  « جمهوری دموکراتیک اسلامی » را داد که آقای خمینی گفت : 


دموکراتیک چیه!!!


و خمینی درست می گفت یا حکومت باید دموکراتیک باشد یا مذهبی( ایده ئولژیک )‌!


۲ - این گروه توانست به سرعت بجای آقای دکتر ملکی، نفر بعدی را در لیست بگنجاند تا همان « چهارده نفر » بجا باشند، ومی تواند یکی دیگر هم اضافه کنند تا ۱۵ نفر شوند تا بهانه به آدم های شکاک ندهند و البته یادشان باشد که آدم مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید هم می ترسد و مردم ایران چند بار در طول همین صد سال مارگزیده شده اند:


چه از حمایت انگلیس از مشروطیت 

چه از اعتماد به رضاخان برای نجات از بلبشوی کشور 

چه از اعتماد به مراجع دینی 


و نکند که در پس این چهارده نفر هم داستانی دیگر نهفته باشد!


و اما :


بیانیه آنان که شگفتی همه را در پی داشت، دنباله اش شعار  « من نفر پانزدهم هستم » آمد. بخش بزرگی از این « نفر پانزدهمی ها  در خارج از کشورند. البته این که گروهی نفر پانزدهم باشند،جای خوشحالی است اما چه خوب می بود که این گروه جان بر کف، این نفر پانزدهم را محدود به داخل کشور می کردند و خارج از کشوری ها را بنام حامیان معرفی می کردند ،به چند دلیل : 


۱- در عمل می دیدند چقدر مردم حاضرند برای از سر وا کردن این حکومت گام بردارند!


۲- حکومت در عمل می دید که چگونه مردم از شعار : 


الف - بر کناری اش  استقبال می کنند 


ب - می دانست که مردم چه می خواهند و حاضرند برای رسیدن به خواسته هایشان دست از جان بشویند!


 اما اکنون این مرز بندی بهم ریخته است! 


چهار هدف این گروه، 


۱-  با بسیاری از خواسته های سازمان های خارج از کشور که ارتباط مستقیم یا غیر مستقیمی با جمهوری اسلامی ندارند، همسانی دارد.


۲ - با بعضی از سردمداران اصلاحات هم ممکن است همخوانی داشته باشد. 


۳- حتا با بعضی سیاست بازانی که همیشه دست به عصایند، 


۴- شاید استقبال نه چندان پر شور مردم داخل در حمایت ظاهری از این گروه بسته به این است که هر کدام از این گروه سوابقی در جمهوری اسلامی دارند که مردم را دچار تردید می کند که آیا واقعن اینان چنین خواسته هایی دارند یا یک بازی تازه هست! 


برای این که مرزبندی خود را مشخص کنند باید: 


این گروه باید بطور روشن خط فاصل خود را با تمام جناح های حکومتی از اصلاح طلب و استمرار طلب و سپاه و نیروی انتظامی و بسیج ، تمام ایت الله ها و سازمان ها و احزاب موجود و آزاد داخل کشور و غیره مشخص کند تا هم تکلیف خود را مشخص کرده باشند و هم مردم را از شک و تردید بیرون بیاورند. همینطور که آقای حسن شریعتمداری گفته است:


https://t.me/gozaresh1395/5153


۵ - در گفتگوهای انجام شده با رسانه های خارج از کشور، یکی از اینان اعلام کرده است بزودی جایگزین جمهوری اسلامی  اعلام می شود تا کشورهای دنیا با این جایگزین بتوانند وارد گفتگو و با جمهوری اسلامی قطع رابطه کنند اینجا: 


https://t.me/gozaresh1395/5151


استفاده از فشار بین الملی برای مبارزه با یک حکومت خودکامه و جنایتکار کاری پسندیده است اما اگر آن کشورها کنترل و هدایت این بدیل را بدست گیرند چه خواهد شد؟ 


۶ - چنین گفتمانی نشان می دهد که این گروه بیشتر از آن چنین جایگزینی را : 


باید به مردم داخل کشور معرفی کند، 


تا  بیینند مردم به چنین جایگزینی اعتماد و به دورش گرد می آیند، 


تحت تاثیر مصاحبه های هر روز فزاینده رسانه های خارج از کشور، می خواهد چنین جایگزینی را به کشورهای دنیا معرفی کند تا با آن وارد گفتگو شوند و با جمهوری اسلامی قطع رابطه کنند!!ا


این گروه یادشان نرود وقتی کشورهای خارجی با چنین جایگزینی وارد گفتگو می شوند که ببینند چنین جایگزینی مورد تایید بیشتر مردم کشور است و نه فقط یک گروه ویژه و اندک! همانطور که در مورد آقای خمینی دیدیم!



این وبلاگ امیدوار است که چنین اتفاقی نیفتد و گرنه به سرنوشت دیگر سازمان ها و فعالان سیاسی و مدنی دچار می شوند که از ایران بگریزند و یا بدست این حکومت تار و مار شوند و در نتیجه توانایی هاشان برای روشنگری و طرح خواسته های روشن برای آینده ایران بشدت کاهش یابد. 


جالبی داستان دراین است که : 


هم حکومت منتظر است که ببیند که داستان این جان بر کفان به کجا می رسد و: 


هم  اکثریت مردم! بدون این که فکر کنند دگرگونی فقط با شرکت خودشان ممکن است!


-----------------------------------------

نوشته مرتبط : 


مصادره به مطلوب خود : 


http://tarikhroze4.blogsky.com/1398/04/05/post-173/

مصادره به مطلوب خود:


از جمهوری اسلامی تا مخالفان آن!


یادمان هست که آقای خمینی پیش از تصرف قدرت از آزادی همه  سخن می گفت حتا از آزادی سیاسی کمونیست ها، اما پس از تصرف قدرت گفت من : 


به جمهوری اسلامی رای می دهم نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیشتر!


و به این ترتیب توان همه نیروهایی که بر علیه شاه شوریده بودند، مصادره به مطلوب روحانیت و جمهوری ولایت فقیه اش را برپا کرد. 

به دیگر قول وقرارهایش در این نوشتار کاری نداریم. 


اکنون این حالت در حمایت از بیانیه ۱۴ نفر - که شاید داستان ۱۴ معصوم را ناخودآگاه در اذهان باز آفرینی می کند- پیش آمده است. اولین گروهی که به این مصادر به مطلوب خود دست زده، گروه جمهوری خواهان است!


دربیانیه ای که این سازمان منتشر کرده چنین آمده است:


  • …آنرادرخدمت پیشرفت مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران درمسیراستقرارآزادی،دموکراسی،حقوق بشر،توسعه وعدالت اجتماعی وبرقراری نظامی دموکراتیک ولائیک ومبتنی برجمهوری پارلمانی درایران می داند… »                          
  • https://www.facebook.com/photo.php?fbid=3057319794285847&set=a.934513423233172&type=3&theater


می بییند که بیانیه پشتیبانی جمهوری خواهان تعیین نوع حکومت را - جمهوری پارلمانی - به این چهارده نفر نسبت می دهد! 


در صورتی که در بیانیه ۱۴ نفر اصلن به نوع حکومت اشاره نشده و فقط به کیفیت حاکمیت توجه شده، اینجا می توانید اصل بیانیه را بخوانید:

https://t.me/gozaresh1395/5082


آنها فقط گفته اند:


ما چهارده تن، در پی «گذار کامل» و مسالمت‌آمیز از این رژیم «ایران ویران کن»، و در پی برپایی انتخاباتی آزاد هستیم.


ما نیز در آرزوی برخورداری حکومتی دموکراتیک و سکولار هستیم که اعلامیه جهانی حقوق بشر سر لوحه مجلس آینده‌اش برای تدوین و تبیین مدرن‌ترین قانون اساسی عصر حاضر باشد!


پس، آنچه که ما چهارده تن با انتشار نخستین بیانیه‌ی خویش در پی آن بوده و هستیم، یک مطالبه فراجناحی برای «عبور کامل» از نظام جمهوری اسلامی بوده و متعلق به همه آزادی‌خواهان راستین با هر گرایش سیاسی و عقیدتی است.


می بینیم که در این خواسته ها هیچ گونه  اشاره ای به نوع حکومتی که این ویژگی ها را داشته باشد، نشده است !


خواسته های اینان  عبارتند از : 


الف - انتخاباتی آزاد - شاید منظورشان بدون نظارت استصوابی باشد! باید خودشان روشن بگویند!


ب - حکومتی دموکراتیک 


پ  - سکولار - جدایی دین از حکومت 


ت - تدوین قانون اساسی بر طبق اعلامیه حقوق بشر.


این ویژگی ها در بسیاری از انواع حکومت ممکن است وجود داشته باشد:


 سلطنتی نوع مشروطه- البته نه نوع مشروطه سلطنتی سابق در ایران که  شاه ملزم به امضای مصوب های مجلس نبود و از  سوی دیگر قوانینش مشروط به مذهب حقه جعفری اثنی عشری بود!


جمهوری پارلمانی، اختیارات فقط در اختیار مجلس است !


جمهوری نوع ریاستی که رئیس جمهور اختیاراتی جدا از مجلس دارد، 


حتا باورتان نمی شود ممکن است نظام ولایتی!!! وقتی ولایت مطلقه فقط ناظر بر اجرای قوانین چنین حکومتی باشد بدون هیچ گونه حق دخالت مستقیم  !!! البته با گلی که آقای خمینی و  روحانیت زده، این امر بسیار بعید است اما روزگار را چه دیدی!!!


این گروه بجای این که  نوع حکومت مورد نظر خود  را به این چهارده تن جان بر کف نسبت دهد، می توانست بنویسد که : 


انجمن جمهوری خواهان که خواهان حکومت جمهوری پارلمانی است  نیز همین خواسته ها را دارد!


حمایت از خواست های این جان بر کفان یک مسئله است، تفسیر به رای خود - بر طبق سلیقه خودمان - داستان دیگری است. 


چرا ما چنین ایم؟