گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

آیا مردم ایران وابستگی خود را به حکومت بریده اند؟ ( ۵ )


۲ - ترس  پنهان بیشتر مردم از دموکراسی!


این دومین عامل ماندگاری جمهوری اسلامی است!


شاید این سخن شگفتی باشد، اما واقعیت دارد!


در مورد ترس از دموکراسی، بخش بزرگی از مردم با حکومت جمهوری اسلامی همداست هستند!!!


اگر جمهوری اسلامی، دموکراسی را آشکارا دشمن خود و آن را باعث سرنگونی خود می داند، بخش بزرگی از مردم از  دگرگونی زندگیشان می ترسند. 


ترس جمهوری اسلامی از سرنگونی توسط دموکراسی با هراس پنهان مردم از دگرگونی زندگیشان در دموکراسی دست به دست هم داده و ماندگاری جمهوری اسلامی را باعث شده است.


هر چند روند زندگی در ایران  بسوی دموکراسی است! اما همان ترس پنهان از بروز درخواست دموکراسی جلوگیری می کند. 


چرا مردم ترس پنهان  از دموکراسی دارند؟


آیا دموکراسی برایشان ناشناخته است؟ 


گویند اگرنخوردیم نان گندم . دست مردم دیده ایم . بویژه امروز که هم رفت و آمد به اروپا، امریکا، کانادا و دیگر کشورهای دموکرات بسیار شده و نیز دنیای مجازی تصویر ی از کشورهای دموکراسی را هر روز به نمایش می  گذارند، در این که دموکراسی چه به ارمغان دارد، فکر نکنیم کسی شک داشته باشد دست کم در مورد اختیارات مردم نسبت به حکومت و این که حکومت نه ادعای خدایی دارد و نه ادعای مذهبی و هر روز هم باید به مردم جواب بدهد. 


بنابراین دستاوردهای دموکراسی برای مردم شناخته شده است، آنچه آنها را از دموکراسی می ترساند، دگرگونی هایی لازم برای دستیابی به آن است. این دگرگونی ها هم می توانند آگاهانه باشند و هم ناآگانه و در روند معمولی زندگی پیش می آید.


اصل برابری حقوقی 


نخستین اصل دموکراسی، برابری همه مردم بالغ در قانون است. حقوق زن و مرد، خراسانی و کرد، ترک و زابلی با هم برابر است. 


چنین اصلی گرچه اولین گام برای انتخاب زندگی بر پایه دموکراسی است اما کنش برای برپایی چنین اصلی مستلزم تغییر حکومت نیست. در یک حکومت استبدادی هم این اصل می تواند در جامعه ایجاد شود. 


تلاش برای چنین جامعه ای در واقع کنشی اجتماعی است تا سیاسی. زیرا کنش سیاسی برای بدست گرفتن قدرت است اما فعالیت برای برپایی برابری حقوقی ربطی به گرفتن قدرت سیاسی نیست، 


گرچه در جمهوری اسلامی هر درخواستی که سنت های اجتماعی برخواسته از آموزش های دینی را به چالش بکشد، به عنوان یک فعالیت سیاسی از طرف حاکمان برداشت می شود، و در برابر آن نه تنها مقاومت بلکه سرکوب می کنند، اما خودشان هم می دانند که چنین درخواست هایی به معنای سرنکونی حکومت نیست. 


شگفت آن که مردم نیز این  چالش ها را به عنوان یک فعالیت سیاسی ارزیابی می کنند!! نه یک درخواست انسانی و اجتماعی!


برداشت هر دو طرف داستان مانند هم است، این همگونی فهم اشتباه از یک خواست اجتماعی نشانی از هماهنگی اندیشه در حکومت وجامعه است. 


حتا مخالفان سیاسی حکومت نیز چنین درخواست هایی را به عنوان فعالیت سیاسی مطرح و به این ترتیب حکومت با ترکیب چنین برداشت هایی بهانه کافی درسرکوب چنین خواسته هایی را پیدا می کند.


ما شاهد اعتصاب بسیار گسترده برای حقوق ماهانه در گروه های کارگری و فرهنگی هستیم اما حتا یک ساعت برای چنین درخواستی نمی توانند اعتصاب کنند.


استادان دانشگاهی نیز که می توانند مقولات اجتماعی و سیاسی را از هم تفکیک کنند. دراین موارد گامی برنداشته اند.


این از ناتوانی آنان نیست، بلکه همه اینان بطور روانی چنین برابری حقوقی را بر نمی تابند. 


نواندیشان دینی نیز در این مورد با حکومت جمهوری اسلامی همداستان هستند. مگر بخشی از آنان احکام قرآنی و فتوایی را تاریخی نمی دانند؟ مگر نمی گویند باید احکامی که امروز قایل اجرا نیست، باید کنار گذاشته شوند؟ پس چرا تا کنون سرلوحه شعارهای اجتماعی شان برابری حقوقی زن و مرد نیست؟ 


اگر همین یک مورد را به عنون شعار اجتماعی، و نه سیاسی ،خود برمی گزیدند می توانستند بخش بزرگی از زنان و مردان را با خود همراه کنند و فشار اجتماعی بسیار بزرگی را دست کم برای کاهش این تبعیض بزرگ اجتماعی بوجود آورند که نکرده اند.


اولین بخشی از مردم که در برابر این خواست مقاومت می کنند و بهر صورت می کوشند آن را متوقف کنند، مردان هستند!


واکنش فرهنگ مردانه!


این نخستین اصل، جامعه مردسالار را از درون می ترساند. فرهنگ مردانه در برابر چنین اندیشه ای نمی تواند سر خم کند. بویژه که این فرهنگ با حاکمیت دینی که زن را فرد نابالغ می شناسد تقویت می شود. 


فرهنگ دین خویی ، این برابری را بر نمی تابد و آگاهانه و ناآگاهانه در برابر همسانی برخورداری از حقوق یکسان مقاومت ایجاد می کند بویژه در برابری حقوقی زن و مرد. 


مردان نمی توانند به راحتی امتیازات چند هزار ساله ی خود را از دست بدهند حتا آنهاتی  که ادعای برابری انسان ها را تبلیغ می کنند. این امری ناخودآگاه و طبیعی است که عادت های فرهنگی بسیار زیرپا  و جان سخت اند. 


مردان نمی خواهند امتیازات اقتصادی و حاکمیت خود را بر خانواده با زنان به نسبت مساوی تقسیم کنند.


مردان نمی توانند امکاناتی که حکومت اسلامی فقط برای آنان در نظر گرفته با زنان تقسیم کنند و سهم خود را در اداره جامعه کم نمایند. در مورد سرپرستی فرزندان، حق تحصیل، کار،… حق طلاق، چند همسری …نیز همین گونه است.


بنابراین یک عامل ضد دموکراسی، مردان هستند. حتا آنهایی  که حرف از برابری حقوقی زن و مرد می زنند، در بسیاری از موارد رفتارهایی خلاف نظرشان انجام می دهند. یک نگاه به دور و بر زندگی روزانه نمونه های بسیاری می توان یافت  از این رفتارهای ریزی که دست آخر مقاومت در برابر نحوه زندگی دموکراتیک ایجاد می کنند. به اینه بنگریم و خود را بشناسیم.


در این باره مردان - از هر صنفی - خواسته یا ناخواسته به وابستگی خود به اندیشه های حاکمیت جمهوری اسلامی اعتراف می کنند و این رمز دیگری از حاکمیت مذهبی در جامعه ما است.


البته امروز شاهدیم که فرهنگ مردانه به آهستگی در  نسل جوان پس می نشیند اما یادمان نرود که فرهنگ اژدهای هزار سر است که از جهاتی دیگر رفتار ناآگانه و ناخواسته ما را هدایت می کند. 


ادامه دارد.






آیا مردم ایران وابستگی خود را به حکومت بریده اند؟ (۴ )

 


ب - نقش نو اندیشان دینی. 


نو اندیشان دینی مربوط به امروز نیستند. از همان زمانی که روحانیت سنتی می کوشید زمام زندگی همه مردم را در اختیار کامل بگیرد در برابر سخت گیری هایش ، گروهی دیگر از اهل دین، در برابرش موضع گیری کردند و دین سهل و ممتنع را تبلیغ می کردند که البته چون با منافع روحانیت سنتی در تضاد بود، از طرف روحانیت بشدت طرد می شدند.


 این گروه ها در طول  تاریخ ما بنام عرفا، دراویش، صوفی و … نامیده شده اند که تعدادشان هم کم نیست. 


اما هر دو گروه در پیوند دادن مردم به دین نقش بسیار مهمی داشته اند و امروز نیست در این پیوند دادن شریکند. 


حتا این دین خویی در گروه های سیاسی با صطلاح مارکسیست لنینیست نیز دیده می شود. یکی که با فدائیان خلق نشست و برخاست داشته است می گفت بعضی شان وقتی از جایشان بلند شوند، دست به زانو گرفته  و می گویند : یا ژوسف! بجای یا علی گفتن!


دین خویی به روش نواندیشان دینی نیز از سوی دیگر ما را در چنبره خود گرفته است که نوع تازه اش از تفسیر ارتباط ایه های قران با علوم تجربی در جامعه ما حضور دارد. این ارتباط دادن از مهندس بازرگان و دکتر سحابی شروع و با شریعتی در زمینه مسائل اجتماعی و سیاسی گسترش یافته است. 


اینان به نوعی از آیات استناد می کنند که مطابق سلیقه شان باشد و بیشتر تحصیل کرده های دانشگاهی ما را در بر گرفته است. در حالی که می خواهند جمهوری اسلامی مشکلات کشور را با روش علمی حل و فصل کند، برای نظر خود یک آیه هم از قران یا یک روایت هم نقل می کنند. 


هر دو گروه و پیروانشان بجز جمهوری اسلامی نمی توانند بیاندیشند. اگر می توانستند به ایات و روایان هزار و چند ساله استناد نمی کردند. تعداد اینان بسیار هم زیادند بویژه در بین افراد بالای چهل سال.


این نوع تفکر در ادبیات و هنر ما که چندان هم با روحانیت سازش ندارد، نیز بسیار دیده می شود. برای نمونه اگر به « مستند شرقی غمگین » گوش کنید، فریدون فرخزاد به روشنی از علاقه اش به امامان شیعه و از جمله علی بن ابیطالب حرف می زند. همچنین  فروغ فرخزاد در شعر » کسی که مثل هیچکس نیست »  می گوید:


کسی می آید

صوتش از صورت امام زمان هم روشنتر


روحانیت سنتی و نیز نواندیشان دینی از آدم هایی مانند فریدون و یا فروغ  فرخزاد نه تنها خوشش نمی اید، بلکه اینها را افراد ناباب معرفی می کنند. اما واقعیت این است که اینان مانند دیگران غرق در درون فرهنگی بوده اند که روحانیت و از طریق عرفا، صوفی ها، دراویش و گونه های  بسیار نواندیشان دینی در درازای سده های تاریخی در بین مردم رواج داده اند. 


و صد البته روحانیت سنتی از این دستاوردها استفاده می کند و آن را برای ادامه نفوذ مذهبی خود مفید می داند هر چند بظاهر مخالف این افراد و این تفکر باشد. نمونه ای از خانم هایده را گوش کنید:


یادم هست که ایشان شعر « علی از همای رحمت » را خوانده بود و در یک گفتگوی رادیویی، مجری از ایشان خواست که ان را دوباره بخواند و ایشان گفت:


امشب مشروب خورده ام و نمی توانم این شعر را بخوانم. حالا به استفاده روحانیت سنتی از این گفتگو گوش کنید که چه داستانی ساخته است:



https://www.aparat.com/v/oAwWG/



می بینیم هر چه ناف مردم را به نمادهای مذهبی و دین وصل کند، مورد استقبال روحانیت سنتی که سود برنده اصلی است، مورد استقبال قرار می گیرد.


بنابراین هر چه مردم را به گونه ای به دین، مذهب، نمادهای مذهبی وصل کند، باعث خوشحالی جمهوری اسلامی می شود حتا اگر این اندیشه ها و نمادها بظاهر مخالف جمهوری باشند! مانند همین نواندیشان دینی از هرگونه اش! 


این هم یک توضیح ساده با عکس :


https://t.me/Fatikommando/38014



دین خویی، مذهب گرایی از هر نوعش که باشد، دست آخر منافعش توی جیب روحانیت سنتی اش می رود.


این دین خویی پس از اسلام، سه بار روحانیت را بر مردم حاکم کرده است:


نخستین آن به حکومت رسیدن صفویه است که با عشق علی اما با فرمان اسماعیل ولی الله حکومت در ایران را بدست روحانیت شیعه سپرد. حتا تعداد روحانیت برای حاکمیت صفوی کم بود که از روحانیت شیعه لبنان وارد کردند مانند شیخ کرکی!! و این قدرت روحانیت با استفاده از دین خویی مردم همچنان بدیلی بود در برابر سلسله های پس از صفویه تا زمان مشروطیت .


دومین اش حکومت مشروطه است . در متمم قانون اساسی، این اصل وارد شد که همه ی مصوبات مجلس باید مطابق شرع  و شیعه اثنی عشری باشد! و مشروطیت را به دو بند به استبداد متصل کرد: 


بند اول همه ی مصوبات مجلس می بایستی به امضای شاه می رسید و گرنه به اجرا در نمی امد و دومین اش همین بند وابستگی قوانین به شرعیت اسلامی و شیعه اثنی عشری بود.


سومین اش همین حکومت جمهوری اسلامی است که روحانیت با استفاده از همین دین خویی  تلاش همه گروه ها و اقشار را به نفع خود مصادره کرد که همه امروز گرفتارش هستیم.


مگر نتیجه شرکت همگان با تفسیرهای متفاوت از دین  در براندازی سلطنت به رهبری خمینی نتیجه اش غیر این شد؟




آیا مردم ایران وابستگی خود را به حکومت بریده اند؟ ( ۳ )

 


بخش اول این نوشته :

https://t.me/gozaresh1395/10948


بخش دوم :

https://t.me/gozaresh1395/10966 


۱- دین خویی 


الف - نقش روحانیت سنتی. 


تلاش می کند تا احکام قرآن و نیز روایات را بدون چون و چرا اجرا کند باضافه برداشت خودش که فتوا نام داده است. البته با اجرای احکام و روایان مربوط به ان هم در مناطق روستایی و هم در بازار نقش برجسته ای در رتق و فتق امور زندگی از تولد تا مرگ داشته است. 



این دین خویی در حالی که به حکومت جمهوری اسلامی فحش می دهیم باعث می شود: افزون بر عبادات شبانه روزی کمک های مالی به روحانیت سنتی هم داشته باشیم: روضه های خانگی هفتگی، ماهانه، شرکت در تعزیه های مذهبی، دعوت آخوند برای تعزیه های خانوادگی، برقراری سفره های نذر و نیاز، انواع دعاها، استخاره  … همه با پرداخت پول به این روحانیت همراه است. 


این که هر سال به تعداد امام زاده ها اضافه شده و مردم به استقبال آن می روند باعث خوشحالی مسئولان جمهوری اسلامی می شود چرا که آن را در جهت ادامه حاکمیت خود می بیینند. این در حالی است که ممکن است ضمن زیارت امام زاده چون نمی تواند بیشتر پول توی اطاقکش بیاندازد به جمهوری اسلامی فحش می دهد!!!


اینها خودش کمک به برقراری جمهوری اسلامی است. 


عبادات استیجاری که پول بدهیم به آخوند تا نماز، روزه ،،، برای عزیزان از دست رفته بخوانند نوعی دیگری از این کمک به روحانیت سنتی و ادامه حضور قدرتمند روانی جمهوری اسلامی در ذهنمان است. 


و همه این اعمال هیچ ربطی به دین ندارد بلکه این روحانیت سنتی است که این مراسم را در طی هزار سال با روایات ساخته است و ما را در درون این اوهام نگه داشته است. 


برای نمونه عبادات استیجاری از قرن پنجم هجری توسط روحانیت مد شده است. به این گزارش توجه کنید:



مرحوم آیت الله سید محسن حکیم در مستمسک العروه الوثقی فرموده : این مسئله اجماعی است . روایات متظافر و فراوان بر آن دلالت دارد از جمله روایت ابن سنان و صحیحه حفص که دلالت بر این دارد که از میت نمازها و روزه هایش قضا شود. (1)


https://qunoot.net/App/knows.quests.item.php?showid=749


 ابن سنان الخفاجی : 423 ــ 466 هـ / 1032 ــ 1073 م

https://imamhussain.org/h-encyclopedia/28246



گروه های ثروتمند جامعه نیز دو گونه مالیات می پردازند : 


مالیات به دولت اسلامی  و خمس و زکات و سهم امام و رد مظالم به روحانیت! حتا رهبران جمهوری اسلامی - هم خمینی و هم خامنه ای -  نگفتند زکات مالیات اسلامی است و باید به دولت اسلامی بپردازید. زیرا چه بهتر که مردم هم به دولت پول بدهند هم به روحانیت !


نمونه این خوانندگان هم وجوه شرعی می پردازند در حالی که از جمهوری اسلامی فراری هستند:


https://t.me/so2deh/987


حالا این یکی اعلام شده، آنهایی که اعلام نمی شود و یواشکی پرداخت می کنند شاید بیش از این ها باشد، به اینان باید گفت مذهبیون شرمگین!


مذهبی های شرمگین از عملکرد جمهوری اسلامی، همچنان به تقویت روحانیت که بنیان جمهوری اسلامی است، ادامه می دهند و در همان حال به جمهوری اسلامی فحش می دهند، این یک بام و دو هوا همان راز ماندگاری جمهوری اسلامی است.


البته پرداخت مالیات به دولت با اکراه و تقلب  و کم نشان دادن درآمد همراه است اما پرداخت وجوهات شرعی داوطلبانه است!!!


در حالی که بعضی ثروتمندان مخالف جمهوری اسلامی به نظر می رسند و در فحش دادن به آن در بین خودی ها پیشگام هستند، بدون ان که بخواهند با دادن مالیات به دولت و پرداخت وجوهات شرعی در واقع دوچندان به برقراری چنین حکومتی کمک می کنند بی آن که خواسته باشند!!