گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

خواهش ( آگهی ثابت )


 

1 - اگر من وبلاگ شما را می خوانم و گاهی یادداشت می گذارم بعلت جالب بودن مطالب شما است.  اگر احساس می کنید یادداشت گذاشتن در این وبلاگ دردسر ساز است، نظر نگذارید یا ناشناس بنویسد یا خصوصی. با سپاس


2 -  PDF ها در برگه ی PDF


--------------------------------------------------------------------------------------------------------




https://telegram.me/gozaresh1395


facebook:    


Hafezeh Tarikhi 


Twiter:  


hafezehtarikhi


تقیه یا آزادی؟


نوشته ای در واتس آپ دیدم با این عنوان:


بزرگ‌ترین حُسن زندگی در غرب


نویسنده هم گویا ایشان است :



بهزاد مهرانی، نویسنده و روزنامه‌نگار



تجربهٔ نزدیک به یک دهه زندگی در غرب به من نشان داده که در این جوامع برای پیش‌بُرد و پیشرفت کارها به هیچ‌وجه نیاز نیست که دروغ بگویی و پشت هم‌اندازی کنی. آدم‌ها دروغ نمی‌گویند نه چون قدیس هستند و یا شیوه‌های تربیتی‌شان چنین و چنان است بلکه دروغ نمی‌گویند چون کم‌ترین نیازی به آن ندارند.


آیا مردم ایران وابستگی خود را به حکومت بریده اند؟ ( ۹ )


سرگردانی تاریخی چه وقت تمام می شود؟


پاسخ کوتاه: هنگامی که مردم بدانند چه می خواهند!


همه ی نشانه های امروز جامعه ی ایران حاکی یک خودجوشی برای رهایی از این بن بست تاریخی است. این خود جوشی با آنچه حاکمیت ایده ئولژیک می خواهد رو در رو است.  


زندگی روزانه و معمولی مردم گذشتن از سنت های دینی است بویژه بین نسل جوان و انتخاب روش زندگی غربی است حتا فرزندان حکومت چیان!


این دو نگرش، بیشترین نیروی جامعه و حکومت را متوجه خود کرده است:


مردم به روش های گوناگون می کوشند زندگی دلخواه خود را داشته باشند، و حکومت با همه ی توان می کوشد زندگی مردم را مطابق دلخواه خود شکل دهد!


دستاورد این کنش اجتماعی و واکنش حکومتی چه خواهد بود؟ بی شک در آخر کنش اجتماعی مردم پیروز است. 


کنش اجتماعی هر چه بی شکل تر باشد، پیروزی اش دیرتراست. 


اولین شرط این پیروزی، گسترش نهادهای مردمی است با هدف های مشخص اجتماعی.


این نهادها اعتماد بهم ریخته تاریخی مردم را می توانند بازسازی کنند و اعتماد به خود و رای خود را بوجود آورند که بهترین جانشین برای اعتمادهای برباد رفته تاریخی است.


این نهادها هرچند همیشه با سرکوب حاکمیت روبرویند اما راه برون رفت دیگری از استبداد و گام نهادن در راه آزادی و دموکراسی وجود ندارد. 


آنها که فکر می کنند این نهادها باید مجوز حکومتی داشته باشند، باید توجه داشته باشند این مجوزها هنگامی داده می شود که هدف های این نهادها با سیاست های حکومت ها هماهنگ و زیر نظر انان باشد مانند اتحادیه های اصناف بازار و تجارت! که می خواهند از رانت های حکومتی سود ببرند.


نمونه نهادهای مستقل از حکومت که همچنان سرپا مانده اند، کم اند اما سرمشق می توانند باشند. نمونه هایی از این نهادهای مستقل:    


اولین نهاد مردمی با هدف های مشخص، کانون نویسندگان ایران است که در سال ۱۳۴۷ بوجود آمد. 


تاریخچه این کانون را اینجا می توانید بخوانید؛


https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86_%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

  

کانون نویسندگان ایران، هیج وظیفه سیاسی برای خود تعریف نکرده اما وظیفه اجتماعی خود را مشخص کرده است:


حق آزادی بیان بطور کامل در هر زمینه ای!


حق آزادی بیان یک حق شهروندی است و پای این حق ایستاده است و بسیاری در این راه کشته شده اند. قتل های زنجیره ای مشهورتر از آن است که نیاز به یادآوری داشته باشد. اما با همه ی دستگیری ها، زندانی کردن ها و قتل ها همچنان پا برجاست. زیرا اعضای آن به حقوق خود باور دارند. 


اگر امروز فرهنگیان کشور در اعتراضات خود، هر کدام یک « قلم » به دست می گیرند و در اعتراضات خود شرکت می کنند، حاصل پایمردی اعضای کانون نویسندگان ایران است. 


دومین انجمن مردمی « سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه » است که همچنان سرپا مانده است هرچند بعضی از اعضای آن فراری شدند یا در زندان هستند. اما کوتاه نیامده اند.


سومین انجمن مردمی « اتحادیه آزاد کارگران ایران » است که با همه ی تلاش های حکومت برای انحلال یا رخنه در آن با شکست مواجه شده است هرچند بازندانی کردن اعضای آن . اما این اتحادیه سرپا مانده است.


چهارمین و فراگیرترین انجمن مردمی « شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران » است که اعتراضات صنفی اش این روزها جزو اخبار داخلی است. 


هیچ کدام از این سازمان ها سیاسی نیستند. یعنی هدف خود را بدست گرفتن قدرت سیاسی قرار نداده اند بلکه اتحادیه هایی هستند که می خواهند از حقوق شهروندی و صنفی خود دفاع کنند و در برابر دستورات و قوانین اشتباه بایستند. 


هر چه این سازمان های مردم نهاد بیشتر شوند و هدف هایشان را روشن اعلام کنند، و هر چه هدف هایشان فراگیر تر باشند به همان اندازه می توانند کل جامعه ایران را از این ورطه و سرگردانی تاریخی رهایی بخشند و البته در برابر یک حاکمیت چپاولگر، و ولگرد سرکوبگر تشکیل این سازمان ها ساده نیست و برپادارندگان هر روز با مشکلات تازه ای دست به گریبان اند اما تا جامعه ای کنش های خود را دیرتر سازمان دهد، به همان نسبت رهایی خود را از این سرگردانی تاریخی دیرتر بدست می آورد.


اعتماد به خود، بدست آوردن حق شهروندی و دموکراسی فقط از درون این نهادهای مستقل سر بر می آورد که اگر چه کند و آهسته، اما هر روز در حال پیدایش اند.












 








آیا مردم ایران وابستگی خود را به حکومت بریده اند؟ ( ۸ )


۴ - سرگردانی تاریخی!


چهارمین عامل ماندگاری جمهوری اسلامی سرگردانی تاریخی مردم است!


در تاریخ ما دو نهاد تکیه گاه مردم بوده اند: نهاد سلطنت و نهاد مذهب. چه بخواهیم چه 


نخواهیم نمی توانیم از این واقعیت چشم بپوشیم.


اگر نهاد سلطنت به  عنوان نهاد حکومتی بوده، نهاد مذهب به رهبری روحانیت بظاهر یک نهاد مردمی بوده  بگونه ای که رفتارها، باورها و روبط اجتماعی و کسب و کار را از تولد تا مرگ مهار می کرده است:


از اذان در گوش نوزاد بگیرید تا نامگذاری … برسید به تلقین خواندن هنگام دفن!


در تمام درازهای تاریخ ، روحانیت خودش را پشت سلطنت پنهان کرده  و کارگردان آن بود. به همین دلیل واقعیت سخن ها و آموزه هایش هرگز روشن نشد. گرچه گزارش های تاریخی  زمان ساسانیان و نیز صفویه گوشه هایی از واقعیت روحانیت و مذهب را به اهل مطالعه تاریخی نشان می دهد و نه عموم مردم اما:


برپایی جمهوری اسلامی آن گزارشات تاریخی را برای همه مردم دوباره به روشن ترین وجه نمایان و اعتماد به روحانیت بشدت کاهش یافته است و این یک گام به پیش است. اما باورها جان سخت تر از واقعیت روبرو هستند. باورهای مذهبی همچنان وجود دارند و البته نه به شدت پیشین. این موضوع در بخش ۱، ۲ و ۳ به کوتاهی یادآوری شده است. 


هرجامعه ای برای یافتن شکل نوین اجتماعی خود نیاز به نهادهای مورد اعتماد خود دارد. در برابر از بین رفتن اعتماد مردم به نهاد روحانیت، مردم به چه نهادی باید مراجعه کنند؟ 


شاید بگویید احزاب و سازمان های سیاسی موجود! باید بیاد داشته باشیم که مردم به نهادی اعتماد می کنند که از درون خودشان جوشیده باشد و پایه های محکمی در باورهای مردم ایجاد کرده باشد مانند نهاد روحانیت!


احزاب و سازمان های سیاسی خارج و داخل با همه ادعاهایشان چنین موقعیتی ندارد هرچند با هزار قسم و آیه بگویند به ما اعتماد کنید.


نبود نهادهای برخاسته از نیازهای مردم، بهترین میراث حکومت پهلوی برای جمهوری اسلامی است بویژه از سال ۴۰به این سو!


سلطنت پهلوی با همه کوشش برای پیشرفت مادی و فیزیکی کشور، اجازه نداد نهادهای مستقل از حکومت در کنار پیشرفت های مادی بوجود آیند و رشد کنند. چه انجمن های 


صنفی  و یا احزاب مستقل از سلطنت!


سلطنت پهلوی در کنار میراث بزرگش برای برپایی جمهوری اسلامی که گسترش تبلیغات مذهبی بود، جلوگیری از ایجاد نهادهای مستقل از حکومت نیز میراث پر ارزشی دیگر را برای جمهوری اسلامی به یادگار گذاشت.


جمهوری اسلامی نیز در این مورد از الگوی روش سلطنت استفاده کرده و هرگونه  تشکل مستقل از خودش را نابود کرده است. 


در نتیجه ما هیچگونه تجربه تاریخی در مورد این نهادها نداریم تا جایگزین نهاد آبرو ریخته  روحانیت کنیم.


ما در یک سرگردانی تاریخی بسر می بریم که نمی دانیم؛:

 

« به کجا بیاویزم قبای ژنده خود را »‌



آیا این یک سرگردانی پایدار تاریخی است؟


ادامه دارد. 










آیا مردم ایران وابستگی خود را به حکومت بریده اند؟ ( ۶ )

 


۳ - بازار

  

ویژگی بنیادی بازار


سومین عامل ماندگاری جمهوری اسلامی بازار بویژه اقتصاد مذهبی است!


بازار کارش خرید و فروش است و بدست آوردن سود. برایش فرقی نمی کند چه بخرد و چه  بفروشد. هر کالایی که سودش بیشتر است برایش بهتر است!


به همین جهت بازار از اعتراضاتی که کسب و کارش را مختل کند، خوشش نمی آید و خودش هم در هیچ نوعی شرکت نمی کند که هیچ، از هر کاری که اعتراضات را بخواباند حمایت می کند بشرطی که سودآوری اش را کم نکند!


در حکومت های استبدادی - از هر نوعش - بازار مخلص و چاکر ان است. زیرا این حکومت ها فقط در انحصار گروهی از سیاستمداران و نظامیان است و هر گروهی که داعیه حضور در حکومت یا بدست گرفتن حکومت را داشته باشد، به عنوان اشرار خوانده می شوند که می خواهند زندگی آرام این حکومت ها را بهم بریزند. در این کشورها بازار از اعمال سرکوب توسط این حکومت ها پشتیبانی می کند. 


به همین دلیل بازار در این ۴۳ ساله حکومت جمهوری اسلامی در هیچ اعتراضی شرکت نکرده است حتا بصورت ۲ ساعت اعتصاب!! علی رغم همه ی کشتارهایی که توسط جمهوری اسلامی انجام شده است.


در چنین حکومت هایی معمولا گردانندگان اصلی که نبض بازار را در دست دارند با حاکمان شریکند و انحصار بسیاری از کالاها را در اختیار دارند. این هم علت دیگری است که بازار در سرکوب هر نوع مخالفتی شرکت مستقیم دارد.


بویژه این که بازار تامین کننده اصلی مخارج روحانیت در تاریخ ایران بوده، پیوند این دو یک پیوند عمیق تاریخی است. 


بنگرید هر جا امامی یا امامزاده ای هم هست، بازار دور و برش گرم است. 


آنچه که به بازار کمک می کند  تا از با حکومت بیشتر همراه باشد تا مردم، عقاید مذهبی مردم است. خریدهایی که بر پایه عقاید مذهبی انجام می شود عامل مهمی است که بازار همچنان در خدمت حاکمیت مذهب باشد. 


این هم نمونه اش :


https://t.me/Ajibvalivaghaei/125118


گه حتا بازارهای کشورهای دیگر را تقویت می کند و نمونه های آن بسیار است. 


خریدهای مذهبی و یا برای مراسم مذهبی - از هر نوعش - به تقویت مذهب و حاکمیت مذهب می انجامد. 


خرید های غیر مذهبی بازار را به سوی کسب و کار غیر مذهبی می راند. چون برای بازار سود مهم است و نه مذهب. و برای روحانیت  نیز خمس و زکات و سهم امام … که از بازار می گیرد مهم  است نه این که این پول ها از چه نوع خرید و فروشی بدست آمده است.


اما در حکومت مذهبی، کوشش می شود تا مردم تشویق به خریدهایی شوند که حس مذهبی آنان تقویت شود. این کار هم به نفع حکومت است که پایه هایش را محکمتر می کند و هم به نفع بازار است که سود بیشتری بدست می آورد، و اینجاست که این دو بجز پیوند تاریخی، با منافع کنونی نیز پیوند می یابند. 


بنابراین انان که چشم به حضور بازار و بازاریان در اعتراضات به حکومت داوند یا چشمشان لوچ است یا می خواهند چشم مردم را لوچ کنند!!


البته بازار وقتی ببیند که مخالفان این حکومت ها دست بالا را دارند، ارام ارام از پشتیبانی این حکومت ها خودداری کرد و متمایل به گروه های مخالف می شود تا بتواند منافع و کسب و کارش را حفظ کند.