ترانه ای از ویکتور خارا اینجا منتشر شده است:
https://t.me/gozaresh1395/8150
که به علت کوچکی فضا، زیر نویسش ناتمام ماند. شرح بیشتری در مورد این شاعر و خواننده شیلیایی تقدیم می شود. با توجه به قتل های شاعران و نویسندگان کشورمان توسط جمهوری اسلامی، سرگذشت قاتلان ویکتورخارا شاید هشداری به عوامل قتل باشد هر چند در اعدام ها، قتل ها و سرکوب ها رویشان را بپوشانند.
در سال ۱۹۷۳ با آغاز کودتای پینوشه بسیاری از انقلابیهای پیشرو از جمله آلِنده به قتل رسیدند و بسیاری دیگر نیز بازداشت شدند. خارا نیز در جمع دانشجویان دانشکده فنی دستگیر شد و به همراه شمار زیادی از دانشجویان به استادیوم سانتیاگو منتقل شد. در آنجا استخوانهای دست و انگشتهای او را شکستند و از او خواستند در حضور سایر بازداشتشدگان آواز بخواند و او ترانه «ما پیروز خواهیم شد» سرود مخصوص حزب اتحاد مردمی را خواند.[۱]
در روز ۱۶ سپتامبر ۱۹۷۳ جسد تیرباران شدهٔ او را در کنار خیابان پیدا کردند.[۱]
دادگاه عاملان
در سال ۲۰۱۶ (میلادی) پدرو بارینتوس، افسر پیشین ارتش شیلی در دادگاه مدنی فلوریدا مسئول مرگ خارا دانسته شد. در سال ۲۰۱۸ (میلادی) نیز هشت افسر بازنشسته دیگر به جرم مشارکت در قتل خارا محکوم و زندانی شدند.
در شیلی، مرگ ویکتور خارا نشانی از یک فصلی فراموش نشدنی در تاریخ کشور و زخمی ملی است. شیوه مرگ ویکتور خارا باعث شد او به نماد بینالمللی مقاومت تبدیل شود.
در سال ۲۰۰۹ (میلادی) و به دنبال تحقیقات تازه درباره به قتل خارا، پیکر او در مراسم خاکسپاری عمومی با حضور هزاران نفر از طرفدارنش دوباره به خاک سپرده شد.
آخرین ترانه:
آخرین ترانهٔ او که حکم وصیتنامهاش را داشت، بر روی تکهای از روزنامه نوشته شده بود و توسط یکی از افرادی که از استادیوم شیلی جان به در برد به دست همسرش رسید:
پنج هزار نفر این جاییم/ در این بخش کوچک شهر/ چه دشوار است سرودی سرکردن/ آنگاه که وحشت را آواز میخوانیم/ وحشت آنکه من زندهام/ وحشت آنکه میمیرم من/ خود را در انبوه این همه دیدن/ و در میان این لحظههای بیشمار ابدیت/ که در آن سکوت و فریاد هست/ لحظه پایان آوازم رقم میخورد.
یادبودهای ویکتور خارا در آثار هنرمندان دیگر:
فیل اوکز خواننده آمریکایی که همراه با ویکتور خارا در کنسرتی در آفریقای جنوبی به اجرا پرداخته بود یک کنسرت خیریه به نام «یک غروب با سالوادور آلِنده» در سال ۱۹۷۴ (میلادی) ترتیب داد. باب دیلن، پیت سیگر و آرلو گوتری در این کنسرت او را همراهی نمودند.
خوانندگان و گروههای زیادی برای او ترانه ساختهاند یا در آهنگها و آلبومهایشانبه ویکتور خارا اشاره نمودهاند، از جمله:
گروه د کلش در ترانه ”گلوله های واشنگتن " از آلبوم سال ۱۹۸۰ شان جو استامر در مورد خارا:
«تک تک سلولها در شیلی نشان میدهند، فریادهای انسانهای شکنجهشده را. آلنده را در روزهای پیشین، روزهای پیش از آمدن ارتش به خاطر بسپار.
لطفاً ویکتور خارا را به خاطر بسپار، در استادیوم سانتیاگو. Ed verdad (حقیقت دارد)، باز هم همان گلولههای واشینگتن.»
در سال ۱۹۸۷ (میلادی) گروه یوتو در ترانه ” یک تپه درخت »:
«و در جهان قلبی از تاریکی، محدوده آتش. جایی که شاعران از اعماق قلب خود سخن میگویند، و به خاطر آن خون میدهند. خارا خواند، نغمهاش سلاحی، در دستان عشق. گرچه خونش هنوز از زمین بانگ برمیآورد
جکسون براون در ترانه « انتقام شخصی » به ویکتور خارا:
« شخصی من این خواهد بود که به تو این دستها را ببخشم که زمانی با آنها
بد کردی »
« جون بایز نیز این ترانه را بازسازی کرده است :
من تو را بیاد دارم آماندا "Te Recuerdo Amanda“
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%A9%D8%AA%D9%88%D8%B1_%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%A7
آقای رضا پهلوی بتازگی بیانیه ای را خوانده است که در آن دموکراسی، برابری …. موج می زند و اسمش را گذاشته است:
« پیمان نوین »
در سر لوحه سخنان ایشان آمده است :
شاهزاده رضا پهلوی: انگیزهام از «پیمان نوین» رسیدن به قدرت سیاسی نیست.
سخنان ایشان را می توانید اینجا بشنوید:
https://www.facebook.com/watch/?v=2785475255071692
۱- ایشان با چه کسی پیمان بسته است؟ با مردم ؟ تنها پیمان سیاسی رسمی که ایشان در زندگی اش بسته، قسم نامه اش به قانون اساسی مشروطیت و نظام پادشاهی است. اینجا:
https://t.me/gozaresh1395/8119
قانون اساسی مشروطیت به دو پایه استبداد زنجیر بوده است:
۱- نظام پادشاهی
۲ - مذهب
الف - بر اساس این قانون تمام قوانین مجلس باید مطابق با شریعت اسلام و شیعه اثنی عشری باشد.
ب - تمام قوانین مصوب مجلس باید به توشیح برسد تا قابل اجرا گردد. یعنی اگر قانونی با خواسته های شاه هماهنگ نباشد و شاه امضا نکرد ، قابل اجرا نیست.
ایشان در هیچ مراسم رسمی این پیمان و سوگند پادشاهی اش را لغو نکرده است . کسی که هنوز به چنین پیمانی وابسته است نمی تواند از دموکراسی سخن بگوید.
فکر نکنید کسی تا بحال به ایشان این یادآوری را نکرده است. در سال ۲۰۰۲ آقای امیر هوشنگ آریانپور یعنی ۱۸ سال پیش نامه ای سرگشاده به ایشان نوشته و موارد کار غیر قانونی ایشان را بر شمرده است.
و از آن موقع تا کنون نیز بارها این داستان به وی یادآوری شده ، از جمله در مصاحبه ی خانم علی نژاد، اما ایشان همچنان این موضوع پس گوش انداخته و داستان را به گونه ای دیگر جلوه دهد.
به این پس گوش انداختن چه باید گفت؟ فراموشی یا فریبکاری ؟
کسی که با بنیان استبداد در تاریخ کشورمان سوگند رسمی دارد ، نمی تواند از پیمان با دموکراسی نیز سخن بگوید.
شرط اول پیمان با دموکراسی، اعلام فسخ سوگند با قانون اساسی مشروطیت است.
شرط دوم آن، داشتن گوش شنوا است!