گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

کژتابی های معترضان ( حضور توهم ) ( ۴ )



چو شبروان سرآسیمه، گرد خانه مگرد

تو خود بهانه ی خویشی پی بهانه مگرد

تو نور دیده ی مایی به جای خویش در آی

چنین چو مردم بیگانه گرد خانه مگرد

تویی که خانه خدایی بیا و خود را باش

برون در منشین و بر آستانه مگرد

زمانه گشت و دگر بر مدار بی مهری ست

تو بر مدار دل از مهر و چون زمانه مگرد

چو تیر گذشتی ز هفت پرده ی چشم

کنون که در بن جانی پی نشانه مگرد

بهوش باش که هرنقطه دام دایره ای ست

تو در هوای رهایی درین میانه مگرد

کمند مهر نکردی ز گیسوان بلند

دگر به گرد سر من چو تازیانه مگرد

تو شعر گمشده ی سایه ای، شناختمت

به سایه روشن مهتاب خامشانه مگرد

  • سایه - سیاه مشق »

https://gowhar.ideality.ir/pages/view/gowhar/522936


از آبان ماه تا دیماه فقط دوماه فاصله بود، اما ناتوانی و نقشه های بدفرجام جمهوری اسلامی باعث یک گام بلند در اعتراضات شد: 

کشته شده سلیمانی و تشییع جنازه با شکوهش توسط نظام، این توهم را برای نظام ایجاد کرد که توانسته شکاف ایجاد شده در آبان ماه پر شود و شرکت مردم در انتخابات بسیار بیشتر می شود. اما: 


۱ - آشکار شد که بخش بزرگی از این جمعیت توسط نظام از شهری به شهری برده می شود.

https://t.me/gozaresh1395/6201


۲ - « شعار انتقام سخت » و ایجاد التهاب و نگرانی گسترده از  جنگ در کشور و سپس  

موشک باران نمایشی مرکز نظامی امریکا که معلوم شد پیشتر به انها خبر داده بودند. و این فقط برای فریب مردم بوده است. 


البته این فریب در مرحل اول کار خودش را کرد و حتا اساتید دانشگاه را نیز فریفت، اما با آشکار شده واقعیت، تمام آن آبرویی که نظام می خواست «  با شعار انتقام سخت »  برای خودش با دو دروغ بخرد، دود شد!


سپاس بر طراحان نظام اسلامی که واقعیت این نظام را بسیار خوب در لحظه های بحرانی به مردم نشان و توهم بسیاری را شکستند!

اما: 

۳ - سرنگون کردن عمدی هواپیمای مسافربری و دروغگویی های نظام به مدت سه روز،  جمعیتی که از فریب های بالا سرگیجه گرفته بود، بکباره بخود آورد و هنوز هم واکنش منفی به نظام اسلامی در حال اوج گرفتن است. 

هم سرنگون کردن و هم دروغ گویی ها بازهم نشان نادانی و بخود مشکوک بودن نظام اسلامی، حرکت آشوبگونه آبان ماه را  به شکل هدفمند در آورد:


سپاه جنایت می کنه. رهبر حمایت می کند

رهبر کل قوا - استعفا استعفا 

مرگ بر اصل ولایت فقیه!

این سه شعار خلاصه همه شعارها است در جمعیت های معترض در سرتاسر کشور و عمدتا تهران - که در اعتراضات آبانماه ساکت بود و هنوز هم نسبت به کشتار بیش از پانصد نفر آبان ماه ساکت است. 

البته شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه، به نسبت دو شعار اول بسیار کم بود. 

می بینیم هنوز جمعیت معترض و نیز افراد شناخته شده ای مانند آقای کروبی  توهم دارند. مشکل اصلی را شخصیتی می بینند ! و نه ساختاری!

 در اعتراضات خواسته مشخصی مطرح می شود:

رهبر را هدف قرار داده است. و خواستار استغفایش می شود!


این یک گام بلند از آبانماه تا دیماه است، توهم در این است که شخصیت را بجای ساخنار گرفته ایم. زیرا: 


فکر می کنیم اگر رهبر عوض شود و بجای خامنه ای کس دیگری بنشیند، وضع عوض می شود!


در صورتی که قانون اساسی جمهوری اسلامی به گونه ای است که هر کس در جای رهبری قرار گیرد ، همین روش ها در حاکمیت ادامه دارد ممکن است به شکل های دیگر اما واقعیت آن عوض نمی شود. زیرا طبق اصول قانون اساسی : 

۱- رهبر نماد حاکمیت ایده ئولژیک اسلامی بویژه شیعه اثنی عشری است و این حاکمیت تا ظهور امام زمان ادامه دارد. 

طبق این اصل هرکس در مقام رهبری قرار گیرد باید برای انجام آن بکوشد!

۲ - اصل ولایت فقیه که بر اساس آن « مردم را همسان کودک و دیوانه می داند » و ولی فقیه را سرپرست این مردم.  بنابراین با این اصل هیچ رهبری نباید نه به کودکان و نه به دیوانگان تحت سرپرستی اش جواب دهد و تا بحال هم جواب داده نشده است. 

هرکس که در این مقام قرار گیرد، باید همین نگاه را به مردم داشته باشد. 

۳ - اختیارات رهبری در اصل ۱۱۰ قانون اساسی که باعث می شود تمام ساختار قدرت را کنترل کند از طریق : 

الف - فرماندهی کل قوا  ب - از طریق شورای نگهبان و نظارت استصوابی  پ - از طریق قوه قضائیه  ت -رفراندم فقط با اجازه رهبر ممکن است

ث - از طریق سیستم اطلاعرسانی نظارت بر رادیو و تلویزیون  ج - در کنترل گرفتن بسیاری از موسسات اقتصادی و در آمدها از صنایع استراتژیک مانند نفت و مس توسط صندوق توسعه ملی. 

بنابراین تا قانون اساسی عوض نشود، جایگزینی رهبر نمی تواند تغییرات بنیادی ایجاد کند. تغییر قانون اساسی از :‌


۱ - از ایده ئولژیک به دموکراتیک 

۲ - حذف هر گونه مقوله ایده ئولژیک از آن 

۳ - منافع ملی سرزمینی نه تهرانی!

۴ - انتخابی بودن مسئولان درجه اول کشور و الزآم آنان به جوابگویی 


رسیدن اعتراضات به این هدف زماین بیشتری می طلبد تا همه اعم از اصلاح طلب، برانداز و گروهای چپ از منافع کوتاه مدت خود بگذرند و راهی به آن بجویند. 

البته نقش فرهیختگان دانشگاهی برای این تغییر بسیار مهم است که گاهی جرقه ای از آن دیده می شود. امید است که این جرقه های گاه گاهی تبدیل به نوری فرا روی ما شود.

بنابراین جمهوری اسلامی هنوز فرصت دزدیدن،  دروغ گفتن، فریب دادن ، فرار کردن، دستگیر کردن و کشتن دارد! 

تا نظر شما چه باشد!


دیوار کر !!


لابد شنیده اید که می گویند :  «‌ به در می گوید تا دیوار بشنود »


حالا داستان اساتید دانشگاهی است که مرتب به  « در » می گویند تا دیوار بشنود اما نمی دانند که : 


دیوار کر شده است! 


نمونه بسیار خوبش جناب دکتر فاضلی است که با صمیمیت حرفش را می زند، با خواهش و التماس حرفش را می زند، با اه و ناله حرفش را می زند، با قسم آیه حرفش را می زند اما دیوار کر  نمی شنود! اما چرا دیوار کر شده است ؟ این پرسش اصلی است که هیچکدام از اساتید محترم به دنبال یک تحقیق میدانی از آن نیست!

شما را دعوت می کنم به  دو سخنرانی ایشان توجه کنید. اولی با  عنوان :

از چیز باختگی تا نفرت ، اینجا:

https://t.me/fazeli_mohammad/1695


 فشرده اش این جملات خود ایشان است :


در این کشور همه، چیزی برای باختن دارند و این باختن از چهل پیش به این سو، مرتب افزایش یافته است: 

۱ - طبقه بالا وضعش خوب است اما اجازه سبک زندگیش را ندارد

۲ - طبقه پائین وضع اقتصادی اش را بیشتر از دست می دهد

۳ - جوانان چشم اندازی ندارند 

۴ - طبقه متوسط وضع زندگیش هر روز سقوط می کند 

۵ - تحصیل کرده عمرش را از دست می دهد. سالهای عمرش با تحصیل کردن گذرانده، اما پس از پایان تحصیل نه کار دارد و نه امکانات دیگر

۶ - اهالی کسب کار - کارخانه دار و تاجر - به دلیل ناامنی اقتصادی مانند تورم ، نرخ ارز، وضعیتی که سیاست خارجی در سطح جهانی ایجاد کرده نیز وضع بی ثباتی دارد

۷- مهاجر هم وطنش را از دست داده و داغ وطن را همیشه همراه دارد. 

۸ - این همه باختن  - اقتصادی ، روانی و اخلاقی - رو به افزایش مولد استرس دائمی است و خستگی اجتماعی بوجود آورده است.

نتیجه : 

در مرحله اول نارضایتی که معمولن در همه جای دنیا هست. حتا در سویس !

در مرحله دوم - خشم، به  قول ایشان دانشمندان وقتی به خشم می آیند، برای یافتن دلایل خشم تحقیق می کنند، ایشان کمی از تحقیقات انجام شده را که اجازه داشته، می گوید. 

مرحله سوم  نفرت ایجاد می کند. نفرت دنبال هدفی نیست  فقط به دنبال نابود کردن است. 

خب مردمی که حق اعتراض ندارند، کسی هم که نیست حرفشان را بشنود چه راهی دارند جز نفرت که وقتی به شور آید، کارش تخریب است!

و آماری مطرح می کند که مردم خواهان گفتگو هستند ( ۶۲ ٪ ) اما کسی نیست که با آنها گفتگو کند. 


راه حل : سکوت!!


نمی گوید که آیا یک حاکمیت باید با تک تک افراد معترض گفتگو کند یا با جمعشان؟ 

اگر حاکمیت باید با جمع کفتگو کند،  این جمع معترضان چه نام می توانند داشته باشند؟ حزب، سازمان، سندیگا، انجمن،  هیچک از این تشکیلات را نام نمی برد!


سخنرانی دوم : خشن ترین صورت های بی عدالتی و اعتراضات بنزین 

https://t.me/fazeli_mohammad/1696   


سخنانشان چیزی نیست بقول خودشان جز تکرار مکررات و پخش یک کتاب سفید!


فرق این سخنرانی با یکی پیشین در انگشت گذاشتن بر روی بازی مسخره ای است که سالیان دراز است حاکمیت بوسیله اصلاح طلبان به ذهن ملت فرو کرده است؛ بازی دولت ونظام!

 و بازهم صد البته درست می گوید اما مردم در کوچه و خیابان زودتر این سخن را سالهاست می گویند و بخاطرش به خاک و خون کشیده شده اند. 

اگر این سخنرانی را گوش کنید، ناکار آمدی وضعیت موجود را نه در دولت ها، بلکه در کل نظام سیاسی می داند، و صد البته درست است. اما راهکارشان چیست؟ 

نان و اب رساندن به میلیون ها حاشیه نشین. اما نمی گوید چگونه؟ 

وقتی کل نظام حاکم در طول چهل ساز هر روز ناکارآمدیش را بیشتر نشان داده، داستان نان و آب رساندن به میلیون ها حاشیه نشین بر می گردد به تغییرات اساسی در نظام سیاسی و گرنه غذای نذری روز عاشورا وضع میلیون ها ورشکسته، فقیر، بیکار، معتاد، تن فروش، دزد، قاچاقچی و جلای وطن کرده در سطوح مختلف را حل نمی کند. 

ایشان به خوبی می داند که وقتی یک نظام سیاسی به ناکارآمدی دچار می شود، باید  از بنیادش عوض شود چه با دلسوزانی از درون خودش و چه با قهر و فشار مردم. 


مشکل نظام را همه امروز می دانند: 

۱- ایده ئولژی مذهبی  که مردم را ناقص العقل، کودک و دیوانه می داند و نیازمند به یک سرپرست بنام ولی فقیه!

۲- حاکمیت ولایت مطلقه فقیه با ان اختیارات گسترده در قانون اساسی. 

۳ - در این نظام تمام انتخابات و انتصاباتش بر اساس همان دو اصل بالا است ،

نتیجه : 

تمرکز قدرت قانونی، مادی و نظامی در بخش کوچکی از کشور که هیچکس حق بازرسی از آن را ندارد و این مرکزیت نیز خودش را موظف به پاسخگویی نمی داند. زیرا بر اساس نظریه ولایت فقیه او قیم مردم است نه برگزیده مردم. 

این هسته قدرت همان چیزی است که هر روز هرکس چیزی را از دست بدهد و خشن ترین صورت های بی عدالتی نمایان تر شوند.

این را خود نظام هم بخوبی می داند. اما به این نتیجه رسیده است که : 

اگر این دیگ برای من نجوشد، بگذارکله سگ در آن بجوشد. می گویید نه، اشاره تان می دهم به : 


الف - تفسیر تازه  مستضعف توسط آقای خامنه ای 

ب - سرکوب و کشتار بی دریغ آبان ماه که هنوز هم دستگیری در شهرهای مختلف کشور ادامه دارد،


همه ی اساتید جامعه شناسی دانشگاه می دانند تا این تمرکز قدرت بی جوابگو جایش را : 


به قدرت های تقسیم شده برگزیده مردم ندهد 

تا خودش را موظف به پاسخ گویی به مردم نداند 

آش همین است و کاسه همین،


نسبت جمهوری اسلامی و دموکراسی نسبت جن و بسم الله است. اما اگر زودتر تغییر قانون اساسی  بطور عام مطرح نشود،  شورش هایی از این دست گسترده تر می شوند که همه توان مادی و معنوی کشور را بباد می دهند. 


زیرا  بنا بر سخنرانی اولی ، وقتی برخورد مردم و نظام بصورت نفرت درآید، نتیجه اش همان می شود که نه تنها امثال ایشان از ان هراس دارند، که تمام مردم ایران خواهان آن نیستند، اما گسترش  « چیز باختگی » گسترش نفرت را در پی دارد که به شورش کور می انجامد. 


برای طرح تغییرات قانون اساسی در سطح عموم کشور و تبدیل آن به یک قانون همه جانبه دمرکراتیک چه کسانی صالح تر و متخصص تر از اساتید علوم اجتماعی، سیاسی و حقوقی  هستند؟ 


اگر متخصصان عالی دانشگاهی بر لزوم تغییر بنیادی در قانون اساسی  در سطح عموم پای نفشارند،

 و چگونگی تغییر ات لازم در ساختار سیاسی کشور را  با روشنی و بی هیچ  ایما و اشاره ای مطرح نکنند،

 تا همه ی مردم از آن آگاه شوند، 

نفرت رو به گسترش  محصول « چیز باختگی » باضافه تصمیم جمهوری اسلامی بر : 

اگر این دیگ برای من نجوشد، بگذار کله سگ در آن بجوشد » 


شرایطی را بوجود می آورد که همه از آن بیم دارند و آن هنگام برای طرح تغییر قانون اساسی بسیار دیر است!

چرا شیلی را از یاد برده ایم؟

https://t.me/gozaresh1395/6106



کژتابی ها و روشنایی های اعتراضات آبان ماه۱۳۹۸ ( ۳ )


ب - کژتابی های معترضان!

« چمن زنی » چیست؟


بهانه اعتراضات گرانی بنزین بود، آنهم گرانی سه برابر، ناگهانی و نیمه شبانه!

گران کردن بنزین دلیلش یک مسئله اقتصادی است که بفول خودشان کفتگیر ته دیگ خورده و برای تامین بودجه های کشور باید بنزین را گران می کردند.


« چمن زنی »!!


اما چرا ناگهانی و چرا شبانه؟ 


آیا جمهوری اسلامی از اعتراضات می ترسید؟ اگر می ترسید، این کار را نمی کرد! اما: 


می دانست که اعلام ناگهانی گرانی سه برابری بنزین، به اعتراضات ناگهانی و غیر سازمان یافته منجر می شد. در واقع به یک شورش منجر می شد. شورشی بی هدف، و با شعارهای گوناگون و  بی سامان و کور که قابل سرکوب بود. 

و حساب جمهوری اسلامی درست بود!!


اعتراض برای چه بود؟ 


 افزایش ناگهانی قیمت بنزین - یک اعتصاب اقتصادی می تواند سازمان یافته و آرام برگزار شود با کمترین زیان های وارده، 


اگر مردم حواسشان بود که فقط اعتراض به قیمت بنزین داشته باشند، می توانستند سه روز سر کار نروند، یا از وسایل عمومی مانند اتوبوس استفاده کنند و نه حتا تاکسی یا مسافربرهای شخصی که از بنزین استفاده می کنند. و دیر به محل کار برسند، حرفشان هم درست بود چون ظرفیت اتوبوس های شهری بسیارکمتر از نیاز مردم است. 


با سه روز نرفتن سر کار یا دیر رسیدن به محل کار به دلیل استفاده از اتوبوس های شهری، کاملن کشور فلج می شد و حاکمیت راهی نداشت که قیمت را تغییر دهد. 


اما : 


با یک اعتراضی شورش گونه، نه تنها کارهای حاکمیت نخوابید، بلکه نیروهای اماده به سرکوب، توانستند زیان های بسیار زیادی مادی - آتش زدن ساختمان ها - و از ان بالاتر زیان های انسانی وارد کنند. همچون یک کشور اشغالگر! 


این نوع به خیابان کشاندن نیروهای معترض و سرکوب آنان همان است که اسرائیل در مورد فلسطین ها انجام می دهد و نامش را گذاشته است » چمن زنی »! یعنی راهی برای به میدان کشاندن ناگهانی نیروهای معترض برای سرکوب هدفمند مردم!


فرق روش اسرائیل برای سرکوب فلسطینی ها با جمهوری اسلامی در این است که : 


۱ - اسرائیل مردمان خارج از مرزهای بین المللی خود را این چنین به خیابان می کشاند و می کشد اما: 

جمهوری اسلامی مردمان معترض کشور خودش را چنین به خیابان می کشاند و می کشد! 


۲ - اسرائیل پنهان نمی کند که اجازه نمی دهد مردمان خارج از حکومت خود، آن را تهدید کنند اما:

جمهوری اسلامی به مردمان خودش حق اعتراض نمی دهد و اعتراضات مسالمت آمیز انان را « خود کشانی » می نامد. 


۳ - اسرائیل برای برگزاری مراسم عزاداری کشته شدگان مانع ایجاد نمی کند اما :

جمهوری اسلامی نه تنها ظلبکار از کشته شدگان است، بلکه از برگزاری مراسم یادبود آنان نیز جلوگیری و خانواده های جان باختگان را تهدید، بازداشت و زندانی هم می کند!


با چنین روشی ظاهرن جمهوری اسلامی مدتی بیشتر می تواند سرپا بماند! اما یادش رفته که حکومت  با هر بار بکار گرفتن چنین روش هایی، ریزش از درونش بیشتر می شود. 


اگر این حکومت فکر می کند با بکارگرفتن چنین روشهایی در داخل، و دادن امتیازاتی در سطح بین المللی به کشورهای دیگر موقعیت خودش محکم می کند، بشدت در اشتباه است. 


زیرا کشورهای دیگر وقتی به یک حکومت اعتبار می دهند، که از سوی مردمش معتبر باشد نه این که بنام یک حکومت دزد، قاتل ، راهزن و فرهنگ کش مورد ارزیابی قرار گیرد. 


برای پرهیز از این کژتابی ها که به زیان های انسانی بسیار شدیدی منجر می شود، چه باید کرد؟