گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

ایده ئولژی و نظامی گری ( 8 )

 


آرزوهای ( برنامه های ) اسفندیار


جاماسب به عنوان موبد موبدان که مشاور گشتاسب شاه هم هست، همه ی تقصیرها  را به گردن گرزم می گذارد که از اسفندیار نزد گشتاسب بدگویی کرده و باعث وبانی زندانی شدنش شده بود.


اکنون که گرزم کشته شده است او توانسته نظر گشتاسب را عوض کرده و اینک برای رهایی اسفندیار آمده است.


به هر سو که بودی به رزم و به بزم

پر از درد و نفرین بدی بر گرزم

پر از زخم شمشیر دیدم تنش

دریده برو مغفر و جوشنش

همی زار می بگسلد جان اوی

ببخشای بر چشم گریان اوی


http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/goshtasp/sh30/


بالاخره زبان بازی های جاماسب و وضع اسفناک گشتاسب کارگر می شود و اسفندیار دو باره بر صحنه جنگ های ایران و توران ظاهر می شود.

آرزوها یا هدف های او در آغاز دوباره جنگ  با توران چنین اند:


1  - کین خواهی کشته شدن لهراسب ( پدر بزرگش ) و برادران


گر ایدونک پیروز گردم به جنگ

کنم روی گیتی بر ارجاسپ * تنگ

بخواهیم ازو کین لهراسپ شاه

همان کین چندین سر بیگناه

برادر جهان بین من سی و هشت

که از خونشان لعل شد خاک دشت

 

*ارجاسب فرمانروای توران است.

 

 

2 – نداشتن کینه از پدرش برای زندانی کردنش


پذیرفتم از داور دادگر

که کینه نگیرم ز بند پدر


3  - بنا کردن صد آتشکده


به گیتی صد آتشکده نو کنم

جهان از ستمگاره بی‌خو کنم


4– ساختن استراحت گاه برای کاروان ها


بیند کسی پای من بر بساط

مگر در بیابان کنم صد رباط

به شاخی که کرگس برو نگذرد

بدو گور و نخچیر پی نسپرد


5 – تقویت کشاورزی


کنم چاه آب اندرو صدهزار

توانگر کنم مردم خیش کار


6 – وادار ( دعوت ) گمراهان  به دین


همه بی‌رهان را بدین آورم

سر جادوان بر زمین آورم


http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/goshtasp/sh31/

 

این نوشتار به این آرزوها توجه دارد زیرا که بنیان فرهنگ ما را ساخته اند. توجه کنیم از شش آرزو یا برنامه ی اسفندیار برای ایران زمین:


دو تایش برای تقویت ایده ئولژی - دین زرتشتی - است.( شماره 3 و 6 ) یعنی یک سوم تمام آرزوهایش.


یکی برای استراحت کاروان ها است  ( شماره 4 ) یک ششم برنامه اش


یکی برای کشاورزی است ( شماره 5 ) یک ششم


دو تای اولش هم  خصوصی و خانوادگی است.


فکر می کنید پیروز واقعی جنگ های اسفندیار با تورانیان چه کسانی هستند؟


گشتاسب ؟


کشاورزان؟


کارواان های تجاری؟


روحانیان؟


اسفندیار؟


--------------------------------------------------------------


مطلب مرتبط : 


ایده ئولژی و نظامی گری ( 7 ) 


http://tarikhroze4.blogsky.com/1394/01/14/post-7/


 

مجرمان مالیاتی کشور ( 5 )


مجرمان مالیاتی در تاریخ 


به نظر می رسد که در تمام دوره ی تمدنی تاریخ که حاکمیت ها شکل گرفته اند، - دست کم و مطمئنن در ایران زمین از هقت هزار سال پیش تا کنون - دو گروه از مردمان خود را از پرداخت مالیات به دولت معاف کرده اند؛


گروه اول حاکم باضافه  وابستگان و کارگزارانش


به غیر از تجربه های خانوادگی روزانه، در کتاب " تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام " نوشته دکتر احمد تفضلی چنین آمده است:

"  ... در باره اجرای عدالت در وصول مالیات  ... ممانعت از این که کسی ملک خود را برای پرداخت مالیات کمتر در حمایت یکی از خواص و نزدیکان شاه بگذارد – ص 220 "


گروه دوم  روحانیت است .


روحانیت نه تنها خود را از پرداخت مالیات ، بلکه خود را از دادن اجرت نیز معاف کرده است. در کتاب " وندیداد " که توسط رهبران زرتشتی نوشته شده، در بخش دستمزد یک پزشک ص 150 چنین آمده است :


"  پزشک اگر مرد روحانی را معالجه نماید در برابر آن دعای خیر خواهد داشت.


اگر رئیس خانواده را علاج نماید ارزش یک گاو به بهای پست را دریافت خواهد داشت.


اگر رئیس برزن را معالجه کند ارزش یک گاه به بهای متوسط دریافت خواهد نمود.


اگر رئیس بخش را معالجه کند ارزش یک گاو به بهای اعلا دریافت خواهد نمود


اگر رئیس کشور را معالجه کند بهای یک ارابه اسبی را دریافت خواهد نمود

... "

اوستا – وندیداد – مترجم دکتر موسی جوان – ناشر دنیای کتاب – تاریخ نشر 1382



گروهی که حتا رئیس کشور را موظف به پرداخت مزد می کند اما خود را حتا از پرداخت مزد کار دیگران معاف می کند، آیا خود را از مالیات معاف نمی کند؟


این سخن زرتشت به گشتاسب را بیاد آوریم که :


به شاه کیان گفت زردشت پیر

که در دین ما این نباشد هژیر

 

که تو باژ بدهی به سالار چین

نه اندر خور دین ما باشد این

 

نباشم برین نیز همداستان

که شاهان ما درگه باستان

 

به ترکان نداد ایچ کس باژ و ساو

برین روزگار گذشته بتا

 

پذیرفت گشتاسب  گفتا که نیز

نفرمایمش دادن این باژ چیز 

 

http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/goshtasp/sh4/


هژیر = پسندیده


باژ = باج یا مالیات


در واقع روحانیت در تاریخ به دیگران باج نمی دهد؛ چه شاهان بیگانه باشند چه شاهان خودی. اما از همه باج می گیرد.


اینجا تاریخچه کوتاهی از مالیات و رشته هایی که مالیات گرفته می شده است را می توانید بخوانید. روحانیت و حاکمیت در اقشار مالیات ده کشور وجود ندارند.


http://www.donya-e-eqtesad.com/news/526733/

 

مالیات بده ها در تاریخ


همانطور که در ماخذ بالا آمده است همه ی مردم مالیات بده اند بجز حاکمان و روحانیون. روحانیون حتا از پرداخت مالیات سرانه که ربطی به کسب و کار نداشته است نیز  معاف بوده اند.


بازاریان، صاحبان مشاغل و حرف مختلف، کشاورزان، - و بطورکلی همه ی کسانی که از تولید، توزیع ، خدمات و نظارت ثروت ( ارزش افزوده )  می آفریده اند - بخش اصلی مالیات را بر دوش داشته اند.

 

مالیات دهندگان کشور در واقع دو گونه مالیات می پردازند؛ مالیات دولتی و مالیات مذهبی. این مالیات دو گانه  از گذشته ی دور وجود داشته است.


دوگانگی مالیات و اعمال نفوذ یکی از مشکلات عمده ی مالیات دهندگان و بی نظمی اجتماعی بوده است. این اعتراف را بخوانید :


" باید دانست تنباکوی معتبر ایران مال فارس است... بیع و شرع تنباکو در آن مملکت وضع مخصوصی دارد. از ابتدای کاشتن تنباکو تا وقت برداشتن حاصل و فروش آن اقلن هشت نه ماه طول دارد...رسم حکام این بود که هر سال در اوایل بهار مالیات را حواله می کردندو این بار سنگینی بود بر دوش رعیت.


من ( میرزا علی اصغرخان اتابک معروف به امین السلطان – وزیر ناصرالدین شاه ) و پدر مرحومم بدعتی نهاده این بار را سنگین تر کردیم.


یعنی دولت را محرک شدیم دو ماه مانده به آخر سال از بابت مالیات آینده مبلغی از حکام مساعده بگیرند. حکام هم معین است که آن مبلغ را از رعیت می گیرند.


بنابراین اوایل نوروز از زارعین تنباکو مطالبه مالیات می کنند و محصلین غلاظ و شداد می فرستند. زارع بیچاره بی پول حاصل یک قطعه زمین را که صد تومان  قیمت دارد، از ناچاری به تجار متمول شیرازی سلم به بیست تومان می فروشد....تجار شیرازی که این فایده و نفع کلی را می برند در تمام مملکت فارس پنجاه شصت نفر می باشند. "


-          سیاستگران دوره قاجار – خان ملک ساسانی – ص 212 – انتشارات بابک . 1377 تهران –

این اعتراف یک دولت مرد ناصرالدین شاهی در گرفتن مالیات است. 


حالا گزارش اقای کرباسچی شهردار سابق تهران رادر سال 1378 بخوانید البته در مورد عوارض جامعه الصادق:


" تخفیف 24 میلیارد تومانی -  تا آنجا که من می دانم قبل از انقلاب ... پارکینگ شرکت واحد بوده و همان مالکان قبلی هم اکنون به نوعی با جامعه الصادق همکاری دارند و بعضی از آنها جزو هیات امنای این طرح هستند. البته در اوایل انقلاب در این مکان نماز خوانده می شد و در سال 59 داربست می زدند و شب های احیاء مردم در اینجا جمع می شدند... قرار بود مسجدی به عنوان مسجد امام صادق در این محل ساخته شود به دلیل موقعیت حساسی که این محل دارد و به دانشگاه نزدیک است... لذا آقایان کاربری آن را ... تغییر داده و به جامعه الصادق واگذار کردند...البته بخش عمده ی آن تجاری است ...اقایان باید عوارضی برای مجموعه تجاری می دادند. قضیه بالا گرفت ... چند نفر از طرف دانشگاه امام صادق آمدند آقایان رفیق دوست، زمردیان و مهدویان ... قرار شد این مجموعه سه میلیارد تومان از کل عوارض ( 24 میلیارد تومان ) را بپرازند... تاکنون چیزی داده نشده  .."


روزنامه خرداد – سه شنبه 8 تیر ماه 1378 شماره 157 –


بنابر نوشته مصاحبه کننده در تمام مراحل این پرونده آیت اله مهدوی کنی دخالت داشته است. مبلغ بالا در آن سال 9% بودجه شهرداری تهران بوده است.


این گزارش مالیات بده ها  را هم بخوانید که هم حکومتیان و هم روحانیون را شامل می شود:


" رجب سال 1295 قمری برابر با 1257 شمسی ( زمان ناصرالدین شاه ) ... وارد فیض آباد – منطقه تربت حیدریه – شدیم ...

 

در یک خانه منزل کردیم. شب از وضع حکام پرسیدم، گفتند:


حکام  مالک جان و عیال ( زن ) مردمند. مثلی مشهور است؛ دستی که حاکم بریده، دیه ندارد!!


 کاش تنها حکام بودند؛ نایب الحکومه، منشی باشی، فراشباشی، پیشخدمت باشی، میرآخور، حکیم باشی، داروغه، پاکار، کدخدا،

 هر یک هر چه بکنند جلوگیر ندارند...


آقا ! غلام و بنده زرخرید بسیار بسیار حالش از ما بهتر است ... زیرا بنده، ملک یک نفر است. او میداند باید به یک نفر خدمت کند و آن یک نفر معاش او را داده ، از جور دیگران حفظ می کند.


اما ما نمی دانیم ملک کیستیم! و به کدام یک خدمت کنیم، حافظ ما کیست. کاش یک ترتیبی به این تعدیات می دادند که هم برای ما و هم برای ظالمان خوب بود.


 مثلن معین شود که در سال از آنچه ما تحصیل می کنیم چقدر به آخوند چقدر به سید چقدر به درویش و چقدر به حکام و هریک از ماموران او بدهیم...اما از بدبختی نمی دانیم امسال باید تحصیل چند سید را یا فراش را بکشیم و چه خواهند خواست ... "


-           خاطرات حاج سیاح – ص 138 –

تاریخ ما پر است که از این مالیات های دولتی و شرعی نامنظم از گرفتن ها و ندادن ها.


نوشته را با نوشته ی آیت اله خمینی و نقدی بر آن به پایان می بریم:


" خمس یکی از درآمد های هنگفتی است که به بیت المال می ریزد و یکی از اقلام بودجه را تشکیل می هد... اگر حکومت اسلامی تحقق پیدا کند باید با همین مالیات هایی که داریم – خمس  و زکات – ... جزیه ... و خراجات( مالیات ارضی ) اداره شود. 


این به عهده متصدیان حکومت اسلامی است که چنین مالیات هایی به اندازه و به تناسب و طبق مصلحت تعیین کرده، سپس جمع آوری و به مصرف مصالح مسلمین برسانند  "


-          کتاب ولایت فقیه ص 22 – 24

با چنین نوشته ی صریحی چگونه شد که نه امام خمینی و نه جانشین ایشان تا کنون فتوایی صادر نکرده اند که مردم حقوق شرعیه را باید به صندوق دولت بریزند؟


اگر مصلحت اندیشی کرده که مبادا با مخالفت صریح و قدرتمند مراجع دیگر روبرو شوند حداقل می توانستند فتوا دهند که


مقلدین خودشان حقوق شرعیه رابه جای این که به دفتر ولی فقیه بپردازند، به عنوان مالیات به صندوق دولت واریز کرده و رسید


 آن  را به دفتر ولی فقیه تسلیم کنند. و نیز مالیات بر درآمد شرکت های وابسته به دفتر ولی فقیه و سازمان های تابعه را به دولت


بپردازند – 61% مالیات کشور - این حداقل کاری است که می توانستند برای به رسمیت شناساندن دولت جمهوری اسلامی 


انجام دهند که نکردند.


ندادن چنین فتوایی به منزله صراحت این مطلب است که ولی فقیه نه تنها مردم، بلکه دولت جمهوری اسلامی خودش را هم به


 رسمیت نمی شناسد واز تقویت مالی اوخود داری می کند.

 

---------------------------------------------------------


مطلب مرتبط : 


مقایسه بودجه روحانیت با دیگر اقشار کشور