گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

مشت نمونه خروار!

اینجا سه نمونه مشخص از دخالت مستقیم آقای خامنه ای - ولایت مطلقه فقیه - در سه بخش از مهمترین مسائلی که به امنیت فردی و اجتماعی مربوط می شود، آورده شده است: 

۱- سیاستگزاری اعتراف گیری ! راهنمایی مستقیم ایشان برای اعتراف گیری از کسانی که به بهانه های گوناگون توسط دستگاه انتظامی و امنیتی دستگیر می شوند! این هم حکم ایشان با زبان خودشان :

https://t.me/gozaresh1395/5341

۲ - سیاست گذاری اقتصادی ! موافقت ایشان برای اختلاس های بزرگی که انجام می شود؛

 آن را طبیعی می داند و می گوید اگر نشود، باید تعجب کنید!!

https://t.me/gozaresh1395/5337

۳ - سیاستگذاری در دادگستری! 

اجازه  ایشان در محاکمات فرمایشی. به این خبر توجه کنید:

  • حسین بیات، وکیل حامد آئینه‌وند، فعال سیاسی زندانی، خبر داد که دادگاه تجدیدنظر، حکم ۶ سال حبس‌ موکلش را به استناد «استیذان ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه از رهبر جمهوری اسلامی» و بدون تشکیل جلسه دادگاه و بدون حضور این زندانی سیاسی، عینا تایید کرده است.»

https://t.me/rahsevom/10897

استیذان یعنی اجازه گرفتن !

ایشان اجازه داده اند دادگاه بدون حضور متهمین امنیتی، برای آنها حکم صادر کند. حالا داشتن وکیل مدافع که دیگر نباید حرفش را زد.

و اگر به اختیارات ولایت مطلقه فقیه  در اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری ولایت مطلقه فقیه توجه کنید:

 ۱ -  با آن همه اختیارات عجیب و غریب 

۲ - که به هیچکس هم نباید حساب پس بدهد. بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی!

۳ - یادتان باشد که اختیارات گسترده و بی حد و مرز در اصل ۱۱۰ قانون اساسی هنگام بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸  به ریاست آقای خامنه ای تصویب شده است!

نظر شما نسبت به اصل حاکمیت ولایت فقیه چیست؟ باشد یا برود؟!

اگر این نوع حاکمیت باید برود، راهش چیست؟ 

اگر این نوع حاکمیت باید برود، چه نوع حاکمیتی را می خواهید؟ 


مشت نمونه خروار!

اینجا سه نمونه مشخص از دخالت مستقیم آقای خامنه ای - ولایت مطلقه فقیه - در سه بخش از مهمترین مسائلی که به امنیت فردی و اجتماعی مربوط می شود، آورده شده است: 

۱- سیاستگزاری اعتراف گیری ! راهنمایی مستقیم ایشان برای اعتراف گیری از کسانی که به بهانه های گوناگون توسط دستگاه انتظامی و امنیتی دستگیر می شوند! این هم حکم ایشان با زبان خودشان :

https://t.me/gozaresh1395/5341

۲ - سیاست گذاری اقتصادی ! موافقت ایشان برای اختلاس های بزرگی که انجام می شود؛

 آن را طبیعی می داند و می گوید اگر نشود، باید تعجب کنید!!

https://t.me/gozaresh1395/5337

۳ - سیاستگذاری در دادگستری! 

اجازه  ایشان در محاکمات فرمایشی. به این خبر توجه کنید:

  • حسین بیات، وکیل حامد آئینه‌وند، فعال سیاسی زندانی، خبر داد که دادگاه تجدیدنظر، حکم ۶ سال حبس‌ موکلش را به استناد «استیذان ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه از رهبر جمهوری اسلامی» و بدون تشکیل جلسه دادگاه و بدون حضور این زندانی سیاسی، عینا تایید کرده است.»

https://t.me/rahsevom/10897

استیذان یعنی اجازه گرفتن !

ایشان اجازه داده اند دادگاه بدون حضور متهمین امنیتی، برای آنها حکم صادر کند. حالا داشتن وکیل مدافع که دیگر نباید حرفش را زد.

و اگر به اختیارات ولایت مطلقه فقیه  در اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری ولایت مطلقه فقیه توجه کنید:

 ۱ -  با آن همه اختیارات عجیب و غریب 

۲ - که به هیچکس هم نباید حساب پس بدهد. بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی!

۳ - یادتان باشد که اختیارات گسترده و بی حد و مرز در اصل ۱۱۰ قانون اساسی هنگام بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸  به ریاست آقای خامنه ای تصویب شده است!

نظر شما نسبت به اصل حاکمیت ولایت فقیه چیست؟ باشد یا برود؟!

اگر این نوع حاکمیت باید برود، راهش چیست؟ 

اگر این نوع حاکمیت باید برود، چه نوع حاکمیتی را می خواهید؟ 


فروپاشی !


آقای دکتر فاضلی نوشته ای دارد بنام : 


« در کاربرد فروپاشی محتاط‌تر باشیم: 

چارچوب‌هایی برای اندیشیدن، سؤالاتی برای پاسخ گفتن »

که می توانید اینجا بخوانید:

https://t.me/fazeli_mohammad/1628


یک موضوع در این نوشته خالی است و آن هم : 


تجربه فرهنگ فروپاشی در میان ملت هاست. 


سرزمین ایران بنا به موقعیت ژئوپلتیکی آن شاید بیش از هر جامعه ای تجربه فروپاشی را دارد اما همچنان ظاهرن سرپا مانده است: 


۱- حمله اسکندر که منجر به فروپاشی کل حاکمیت هخامنشیان شد و حدود دویست سال حاکمیت هلنی - سلوکیان - در آن جا خوش کردند، اما جامعه ی فروپاشیده ایران کمر راست کرد و اشکانیان جای سلوکیان را گرفتند. 


۲ - حمله اعراب که ناسازگاری جامعه ایران را با حاکمیت ساسانی سرعت بخشید و به مدت چهار قرن گذشت تا جامعه فروپاشیده ایران دوباره خود را باز یابد.


۳ - حمله مغولان نمونه سوم آن است اما نظریه شیعه گری توانست جامعه ایران را هم از زیر سلطه اعراب برهاند و هم مغولان را به درون خود بکشد! 


این تجربه های گران بهای تاریخی در این تحلیل نظری وجود ندارد. به نظر می رسد مقوله فروپاشی بشکل مکانیکی و رونویسی شده برای جامعه امروز ایران بکار گرفته شده. 


نگارنده با استاد موافق است که باید با مقوله فروپاشی با احتیاط برخورد کرد، زیرا متغیرهای اجتماعی ، اقتصادی، تاریخی و طبیعی همه جا بسان هم ظاهر نمی شوند.


۴ - به جرات می توانم بگویم جامعه ایرانی که ساخته و پرداخته حاکمیت ایده ئولژیک شیعی گری است - پس از ۵۰۰ سال - در حال فروپاشی است، اما جامعه ایرانی فارغ از حاکمیت ایده ئولژیک در حال بالیدن بوده و جوانه های آن امید به آینده را افزایش می دهد. این جوانه ها باهمت زنان، جوانان و پیران برنا شکل گرفته اند. 


این تلاش ها که با وقایع بسیار غم انگیزی همراه می باشد، آرام آرام دارد به نهالی بالنده تبدیل می شود که برای همیشه فرهنگ ایده ئولژیک ۵۰۰ ساله شیعه گری را به فرهنگ عرفی ایرانی تبدیل کند.


علاوه بر آن یادمان باشد که امروز جوامع دربسته نیستند و جامعه ایران نیز فقط در درون مرزها نیست. ده در صد جامعه ایران در سطح جهان و بویژه کشورهای پیشرفته حضور دارند و هر روز بالنده تر می شوند.


توجه به این واقعیت ها نشان می دهد که آری :


جامعه ی ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است نه جامعه ایرانی که هر روز پویاتر در برابر این جمهوری فرو پاشانده ایستاده و می کوشد با بروز رسانی خود، توان او را برای ماندگاری به صفر نزدیک می کند. 




رای ندادن و تغییر حکومت!

آیا رای ندادن باعث سرنگونی یک حاکمیت می شود؟ 


این روزها همه جا سخن از انتخابات پیش رو است. رای بدهیم یا نه؟ 


هیچ حاکمیتی در دنیا با رای ندادن عوض نشده است! منظور از حاکمیت دولت نیست. حاکمیت مجموعه ای است که کشور را اداره می کند چه بصورت چند حزبی یا تک حزبی یا بی حزبی!

دولت های یک حاکمیت با رای دادن و ندادن عوض می شوند همانطور که در ایران شاهدیم، اما حاکمیت - ولایت مطلقه فقیه -  عوض نشده است. 

اگر اکثریت مردم تصمیم بگیرند که عطای این حاکمیت را با رای ندادن به لقایش ببخشند، چه می شود؟ 

حاکمیت عوض نمی شود. نمونه آن را در انتخابات شورایاری شهر تهران امسال تابستان دیدیم که فقط ۶٪ مردم در انتخابات شرکت کردند و ۹۴٪ گوشه نشستند و نظاره گر این انتخابات بودند! آمارش را اینجا ببینید:

https://t.me/gozaresh1395/5258

با همین ۶٪ شوراها  تشکیل شدند و همین شورایاری ها شش درصدی برای ۹۴٪ دیگر تصمیم می گیرند و آنها را اجرا می کنند!!!

اگر همین وضعیت در مورد انتخابات آینده مجلس یا ریاست جمهوری تکرار شود، چه می شود؟  آیا انها جمهور فاقد صلاحیت می شوند؟ 

طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی کسی که بیشترین رای را بیاورد، رئیس جمهور یا نماینده مجلس است. حالا این بیشترین رای چه مربوط به ۶٪ مردم باشد چه ۶۰٪!!


پس چنین شوراهایی، مجلسی و رئیس جمهوری هم رسمیت دارند و قانونی اند! هر چند همه می دانند که بنا بر قانون اساسی جمهوری اسلامی همه ی اینها تدارک چی اند برای اجرای سیاست های رهبر! 


و بقول رهبر فرقی نمی کند که شما به کی رای بدهی! به هر کس که رای بدهی، در به واقع به جمهوری اسلامی رای داده ای و به سیاست های رهبرش! که کارش هیچ ربطی به خواسته های مردم ندارد!


بنابراین با رای ندادن حاکمیت ولایت مطلقه فقیه عوض نمی شود اما:


۱ - دلش را می لرزاند و در سر چند راهی برای تصمیم گیری می ماند! و این یک گام به پیش است برای درهم ریختن آن!

۲ - با کاهش شرکت مردم در انتخابات، مشروعیت چنین حاکمیتی در سطح دنیا مطرح می شود! و در نتیجه در سطح بین المللی دچار مشکل می شود. هر چند جمهوری اسلامی دچار مشکل هست، اما این مشکلات ناشی از رای ندادن مردم نیست، بلکه حاصل سیاست های جاه طلبانه اش می باشد. 

ولی وقتی از داخل دچار بی اعتباری شود، این بی اعتباری با بی اعتباری بین المللی پیوند خورده و گره بزرگی برایش ایجاد می شود.

۳ - نمونه خوب این شرکت نکردن، رای ندادن مردم در شوراهای شهر تهران است که فقط ۶٪ رای دادند.


۴ - ممکن است حاکمیت با میلیون ها برگه ی رای، آمار را بالا ببرد، همانطور که در سال ۸۸ کرد که مدارکش را محمدرضا خاتمی در دفاعیه اش مطرم کرده است :

https://t.me/gozaresh1395/5182

اما امروز با وجود شبکه های اجتماعی و دوربین های بدست، توان حکومت برای چنین بازی هایی بشدت کاهش یافته و کسی به آمار رسمی اش توجه نمی کند.

این حکومت ها می توانند مشکلات بین المللی شان با دادن امتیازات و عقب نشینی های گوناگون کاهش یابد مانند انچه جمهوری اسلامی در؛

الف - فروش تسلیحات امریکایی و اروپایی به کشورهای عربی باعث شده تا میلیاردها دلار را به این کشورها سرازیر کند،

ب - خرید پایاپای اجناس در برابر نفت به کشورهای دیگر مانند چین، هند ، ترکیه، روسیه … موقعیت خودش را بهتر کند. 

پ - فراری دادن هزاران متخصص در رشته های گوناگون به کشورهای غربی، آنها را  در بازیافت ثروت های معنوی فراری داده شده از کشور، تقویت کند!

اینها فوایدی است که جمهوری اسلامی برای بهبودموقعیت بین المللی اش از آن استفاده می کند و در صورت لزوم به بسیاری از خواسته های کشورهای دیگر گردن می نهد. خواسته هایی که نه تنها هیچ ربطی به منافع مردم ایران ندارد، بلکه دقیقن مخالف منافع ملی ایران است مانند بخشیدن نیمی از دریای خزر به کشورهای همسایه که حتا باعث تعجب آنها شده بود. اگر یادتان نیست به سخنان یکی از کارشناسان آنان گوش کنید!

رجب صفراوف

https://t.me/gozaresh1395/3420


بنابراین تا:

 این فایده رساندن ها به کشورهای دنیا هست، 

این رای ندادن ها سرنگونی حاکمیت را باعث نمی شود،مگر این که از سطح رای ندادن گذشته و به طرح آنچه می خواهیم، اقدام کنیم. یعنی بگوییم که چه حکومتی می خواهیم و برای آن مایه بگذاریم. 

وقتی در خواست ها از سطح مطالبات اقتصادی، مالی،  امنیتی ،حیثیتی بگذرد و به سطح تغییر حکومت برسد آن وقت است که رای ندادن ها به همراه درخواست های خیابانی برای تغییر حکومت، می تواند موثر باشد و روابط بین المللی را نیز بکار گیرد. 

این جریانی است که دقیقن در زمان انقلاب اسلامی پیش آمد. تا اعتراضات داخلی برای تغییر حکومت در سطح جامعه ظاهر نشد و رشد نکرد، روابط بین المللی به کمک آقای خمینی و روحانیت برای بدست گرفتن قدرت گامی پیش نگذاشت!

ممکن است بگویید کسی باید باشد و مورد اطمینان مردم هم باشد، تا مردم به او گوش کنند و پیروی اش کنند. ظاهرن درست می گویید اما باطنا نه!!

درست نکته اصلی اینجاست که ما به دنبال رهبر می گردیم تا از او تقلید کنیم!! و تقلید دقیقن پدیده ای که ما را به این روز رسانده است!

چرا دنبال یک « اندیشه ای » نباشیم که نوع حکومت را برایمان روشن کند؟ 

داستان زیبای مولولی در تقلید را اینجا بخوانید : 

https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar2/sh15/ 

که می گوید:

مر مرا تقلیدشان بر باد داد

که دو صد لعنت بر آن تقلید باد 

این شعر باین شکل در جامعه درآمده است:

خلق را تقلیدشان بر باد داد

ای دوصد لعنت بر این تقلید باد!

پس اگر دنبال تقلید هستیم، نتیجه اش همین است و حتا با تغییر حکومت فردا ممکن است همین آش و همین کاسه باشد با شکل و رنگ دیگر!!

تجربه جهانی نشان داده که اندیشه دموکراسی چه در سطح ارتباطات اجتماعی، و چه در سطح سیاسی که حاکمیت را می سازد، تا کنون بهترین روش حکومت بوده است که درآن دو ویژگی مهم هست : 

الف - به همه ی اندیشه ها اجازه حضور می دهد و نیز در چنین حاکمیتی همه اندیشه هآ: 

ب - به همه انسان ها اجازه زندگی می دهند! بی توجه به عقایدشان! 

تا وقتی چنین اندیشه ای در جامعه ما برای تشکیل یک حاکمیت شکل نگرفته است، 

تا وقتی برای چنین حاکمیتی مایه نگذاریم ، 

تا وقتی برای چنین حاکمیتی چشم به این و آن دوخته ایم، 

چشم کمک از روابط بین المللی آب در هاون کوبیدن است . 

مانند این خانم که از کشورهای دیگر تقاضای کمک برای از بین بردن جمهوری اسلامی می کند:

https://t.me/gozaresh1395/5281

کسانی که خود پیشگام برای تغییر زندگیشان نیستند، نمی توانند انتظار داشته باشند تا دیگران زندگی آنان را تغییر دهند. 

اگر رای ندادن گام اول برای نفی یک حاکمیت است

خواست نوع حکومت ، گام دوم برای ایجاد یک حاکمیت تازه است!

پیروی از یک فرد، گروه، سازمان، حزب مهم نیست، مهم این است که دو ویژگی مهم دموکراسی را که در بالا آمد، جویا باشیم!

یادمان باشد: 

کس نخارد پشت من

جز ناخن انگشت من!



بوی بد از کجاست؟

سهام نیوز نوشته ای دارد که نظارت استصوابی را گلوگاه دموکراسی دانسته است! می توانید اصل مطلب را اینجا بخوانید:

https://t.me/sahamnewsorg/28937

ظاهرن هم درست می گوید اما: 

اصل نود و هشتم:

تفسیر قانون اساسی به عهده شورای نگهبان است که با تصویب سه چهارم آنان انجام می‌شود.

در قانون اساسی جمهوری ولایت فقیه، هیچ اصل، متمم و زیر نویسی  وجود ندارد که حد و مرز این وظیفه را تعیین کرده باشد. به این ترتیب دست شورای نگهبان برای هر نوع تفسیری از مفاد قانون اساسی کاملن باز است، حتا رهبری با آن همه اختیارات سیاست گذاری و فرماندهی و نظارت کامل بر تمام ارکان نظام اسلامی، از چنین حقی محروم است!!

این نوشته کاری به سیستم بند و بست روابط درون حاکمیت و اختیارات رهبری در مورد شورای نگهبان ندارد. آن حرف دیگری است که در نوشته سهام نیوز به آن اشاره شده است. 

وقتی قانون اساسی ریش و قیچی را بدون محدودیت در اختیار شورای نگهبان می گذارد، البته آنها هم نه بر اساس سلیقه بلکه بر اساس منافعشان قانون را تفسیر می کنند، 

یکی از همین تفسیر ها، داستان نظارت استصوابی است که تا بحال گندش همه جا را گرفته است. 

نمونه دیگر آن تفسیر شورای نگهبان از اصطلاح « رجال سیاسی » است که بر اساس آن تاکنون به هیچ خانمی اجازه حضور در انتخابات ریاست جمهوری را نداده است. 

بنابراین مشکل اصلی مربوط به قانون اساسی است که تفسیرش را بدون محدودیت به شورای نگهبان داده است و نه فقط مربوط به نظارت استصوابی. 

درست است که اگر نظارت استصوابی را بردارند، دستچین کردن نامزدان انتخابات مشکل تر می شود اما غیر ممکن نمی شود و باز هم همین کار را به شکل دیگری انجام می دهند. اگر قانون اساسی عوض شود و چنین اختیاراتی به یک عده محدود- که برگزیده فقط یک نفرند - داده نشود، وضعیت کاملن فرق می کند و آن وقت سهام نیوز فقط به ریش جنتی نمی چسبد تا نشانی غلط به مردم بدهد. 

نشانی غلط از این بابت که به اختیار بی در و پیکر داده شده به شورای نگهبان در قانون اساسی اعتراض نمی  کند و فقط به یک عمکرد شورای نگهبان که نظارت بر انتخابات را با نظارت استصوابی همراه کرده است، اعتراض می کند و این نوع اعتراض در واقع مسکوت گذاشت مشکل اصلی است که مربوط به قانون اساسی جمهوری ولایت مطلقه فقیه است و نه یک بخش کوچکی از آن.

در واقع بوی بد از لاشه قانون اساسی  این جمهوری است نه از ریش مانند جنتی!

تا این قانون اساسی عوض نشود،

این جمهوری، جمهوری نشود!