گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

باز خوانی اندیشه های سیاسی!


در بین مخالفان جمهوری ولایت مطلقه فقیه، نظرات گوناگونی وجود دارد.که شناخت نظرات آنان می تواند برای به ما بگوید که در چه حالیم!

یکی از اینان، حزبی است بنام « حزب ایران آباد » که می خواهد « جمهوری دوم » را بر پا کند. چند نکته بنیان حرفشان است:

  • حزب ایران آباد به یک نظام مردمسالاری اجتماعی باور دارد و معیارهای قومی، نژادی، زبانی، فرهنگی، مذهبی و جغرافیایی را برای ساختن یک نظام مبتنی بر دخالت شهروندان در تعیین سرنوشت خود مناسب نمی داند. »

https://t.me/DidgahTV/8414

در همین پاراگراف دو اشتباه - عمدی یا سهوی - وجود دارد : 

۱ -  «‌ این حزب به یک نظام مردمسالاری باور دارد » 

خب، « حزب مردم سالاری »‌ در جمهوری ولایت مطلقه فقیه  هم وجود دارد! که رهبرش هم آقای مصطفی کواکبیان از سینه چاکان ولایت و در خدمت جناب آقای خاتمی است!

بنابراین حزب » ایران آباد » هم می تواند بشود زیر شاخه خارجی « حزب مردم سالاری » جناب آقای کواکبیان! خدا را چه دیدی! شاید یک روز حزب مردم سالاری به همراه شاخه خارجی اش جمهوری دوم را برپا کنند!!

شاید بعضی فکر کنند که « مردم سالاری » یعنی « دموکراسی ». نوشته زیر تفاوت بین :

  • ازادی » و « دموکراسی » و نیز فرق بین : 
  • دموکراسی » و » مردم سالاری » را بیان کرده است: 

https://tarikhroze4.blogsky.com/1396/11

که در آن افزون بر چهار مقوله بالا، به دو موضوع دیگر نیز پرداخته  که یکی : رابطه دموکراسی با رفاه است و دیگری موضوعی مربوط به فرق استبداد ستیزی و دموکراسی خواهی است. 

۲ - فرهنگ مذکر عریان!

اگر به پاراگراف اول که از سایت این حزب باصطلاح  « ایران آباد » توجه کنید این حزب : 

  • … معیارهای قومی، نژادی، زبانی ،فرهنگی ، مذهبی و جغرافیایی را برای ساختن یک نظام مبتنی بر دخالت شهروندان در تعیین سرنوشت خود مناسب نمی داند.»‌

در این پاراگراف نیمی از جمعیت ایران فراموش شده است: 

زنان! 

آیا این حزب معیار جنسیتی را برای بر پایی « جمهوری دوم » ش را رعایت می کند یا نه؟ 

تعداد زنان ایران از تمام اقوام، نژادها … بیشتر است و حق  آنان در استفاده از حقوق مدنی نصف مردان است. 

حزبی که می خواهد « ایران آباد » بسازد، نیمی از جمعیت کشور - که نقش بسیار مهمی دارد  - را فراموش کرده است. نام بردن یا فراموش کردن « معیار جنسیتی » در جامعه ای که نیمی از آن چهل سال است از حقوق برابر با مردان محروم مانده و برای کسب این برابری با تمام توان می کوشد، چیزی نیست جز حضور قدرتمند فرهنگ مذکر درگرانندگان این حزب! 

جمهوری ولایت مطلقه فقیه باید به چنین مخالفی جایزه بدهد  زیرا هم: 

۱ - بجای دموکراسی از مقوله استبداد گونه مردم سالاری استفاده کرده  و در مردم یک اشتباه ذهنی ایجاد می کند،

و هم :

۲ - باز هم زنان را به عنوان عنصر دوم می شناسد و در اولین پاراگراف بیان اهدافش، آنان را فراموش می کند.





قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست!


یک گفتگوی ناقص!

در گفتگویی تازه آقای حسن شریعتمداری گفته است: 

مگر رضا شاه، بطور ارثی به سلطنت رسید؟ او توسط مجلس موسسان به شاهی انتخاب شد! اینجا:

https://t.me/hassanshariatmadari/678


اما ایشان نگفته که این انتخاب موقتی بوده، نه دائمی! گزارش های زیر روند شاه شدن رضاخان را نشان می دهند: 


۱ - سیاه بازی  پیش شاهی!!


پس از این که سردار سپه از طرف مجلس شورای ملی  به عنوان حاکم موقت تعیین شد و پیش از انتخابات مجلس موسسان و انتقال سلطنت، سردار سپه اطلاعیه مفصلی منتشر کرد که فشرده آن این است: 

… اکنون برای این که رفع ظلم و تعدی از قاطبه ایرانیان بشود… قویا اعلام می کنم که از این تاریخ هرکس از هر ماموری اعم از لشگری و کشوری طرف اجحاف و تعدی واقع گردد، فورا اسم و رسم آن مامور را با ذکر موارد و مراتب … نوشته… اگر متظلمین در مرکز شهرها و قصبات و نقاطی باشند که پستخانه در دسترس آنهاست، مراسله  خود را توسط پست و به اسم خود من مستقیما ارسال دارند تا ملاحظه و احقاق حق بعمل آید… در نقاط دور دست وزارت داخله موظف به نصب صندوق پست برای آنهاست …. »

تاریخ بیست ساله - حسین مکی - ج ۳ - ص ۳۸۲ 

زیر نویس همان صفحه حسین مکی : 

منظور از اعلامیه و انتشار … قبل از تشکیل مجلس موسسان و قبل از این که سردار سپه به سلطنت رسیده باشد تظاهری بیش نبوده… وقتی به سلطنت می رسد… نزدیک هر صندوق پست از طرف اداره آگاهی مامورینی گذاشته شده بودند که روی پاکت را خوانده در صورتی که عنوان پاکت دربار شاهنشاهی نوشته شده بود فورا از طرف همام مامورین  جلب و تحت تعقیب  در می آمد. 


۲ - خوش عهدی سردار سپه : درس پدر بزرگ  به  نوه!


بعد از تصویب ماده واحده  مبنی بر خلع سلسله قاجار، و قبل از این که مجلس موسسان تشکیل شود، نظر  این بود که سلطنت انتخابی باشد، ولی استثنائا در مورد سردار سپه مادام العمر باشد، ولی بعد از سردار سپه تکلیف جانشین او را مجلس شورای ملی معین نماید. 

در اتحاذ این طریقه  هم ، از مدتی قبل از تشکیل جلسه نهم آبان، بین سردار سپه و دسته ای از موافقین وی موافقت حاصل شده بود. 

پس از خلع قاجاریه نیز تصور می شد که سردار سپه در سلطنت انتخابی مخالفتی ننماید، به همین جهت عده ی از آزادیخواهان - شیخ محمدحسنی یزدی، سلیمان میرزا و غیره - و نمایندگان مجلس هم با انقراض قاجاریه موافقت کردند.                                                        . 

پس از این که انتخابات مجلس موسسان شروع شد و عده ای انتخاب شدند، سردار سپه از قولی که داده بود عدول نمود و تصمیم گرفت سلطنت را در خانواده خود ارثی نماید. 

تاریخ بیست ساله ایران - حسین مکی - ج ۳ - ص ۴۷۹ 


۳ - چرا گربه باید با حیا باشد ؟ وقتی در دیزی باز است !


مجلس شورای ملی با ماده واحده ای سردار سپه را بطور موقت رئیس دولت ایران اعلام کرد تا تکلیف سلطنت توسط مجلس موسسان معلوم شود. اما پیش از تشکیل این مجلس همه فهمیدند که سردار سپه تن به « سلطنت انتخابی » نمی دهد. با این وجود، مجلس شورای ملی : 

ساز و کار انتخابات مجلس موسسان را تعیین نکرد در نتیجه روش انتخابات و ساز و کار آن در اختیار دولت - سردار سپه - قرار گرفت!! 

خب، نتیجه هم معلوم است چه می شود. همانی می شود که هر کدام از ما دوست داریم انجام دهیم!! 

۴ -  چگونگی انتخابات مجلس موسسان: 

در تهران و شهرستان ها از طرف عمال سردار سپه و مامورین شهربانی و قشون فعالیت زیادی داشتند. کسانی حق داشتند انتخاب شوند که در لیست و صورت اسامی دولت - سردار سپه - صورت داده شده بودند. 

درتهران  مامور انتخاب اشخاص در لیست شهربانی بود  ولی در شهرستان ها مامورین انتخاب افراد در صورت مزبور روسای قشون بودند »

از افراد معروفی مجلس موسسان که به این ترتیب تشکیل شد می توان از:

 سید ابوالقاسم کاشانی،

 آیت الله شیرازی ، 

میرزاهاشم آشتیانی، و 

میرزا محمد بهبهانی - فرزند سید عبدالله بهبانی - یکی از دو رهبر روحانی مشروطه - نام برد. 

تاریخ بیست ساله ایران - حسین مکی ص  ۴۸۴- ۴۸۷


۵ -  گزارش یک نماینده از چگونگی انتخاب نمایندگان مجلس موسسان!


… بعد از خلع سلطنت از سلسله قاجار… به کلیه ولایات مخابره شد که از هر شهری به تعداد وکلای آن شهر یک برابر افزوده شود … و به مرکز اعزام دارند… تا تکلیف سلطنت ایران را تعیین نمایند.

از شهر مشهد که دارای چهار وکیل بود، قرار شد هشت نفر انتخاب شوند… سرتیپ جان محمدخان - فرمانده نظامی خراسان منصوب سردار سپه - دستور داد : 

یک نفر خود ارجمند باشد - نویسنده خاطرات - سه نفر دیگر هم : 

حسن کفایی ( فرزند آخوند معروف کفایی خراسانی ) . 

دانش بزرگ نیا - هنوز دبیرستانی بنام او در مشهد هست - و 

حاج قایم مقام التولیه را

انتخاب نمایید !                                                                                                                       ما چهار نفر با مراجعه به آرای عمومی و سه روز اخذ رای با اکثریت آرا انتخاب شدیم !


خاطرات محمد ارجمند - سرپرست تلگرافخانه مخصوص رضا شاه -  ص۶۹  - نشر پیکان- تهران. ۱۳۸۵  


فکر نکنم با این گزارش های روشن نیازی به توضیح بیشتر باشد. 


بازتاب فرهنگ سیاسی جامعه در تعریف ( ۲ )


پیشتر این نقش در تعریف قانون اساسی بررسی شده است، اگر مایلید، اینجا می توانید بخوانید:

https://tarikhroze4.blogsky.com/1397/09/06/post-148/


نمونه دیگری از بازتاب فرهنگ سیاسی جامعه در تعریف « شهروندی » می تواند بگوید ما: 

« رعیت » یم یا « شهروند »

۱ - رعیت کیست؟ 

در لغتنامه دهخدا:

عامه مردم زیر دست و فرمانبردار . گروهی که دارای سرپرست باشند. زیر دست. تابع.


در فرهنگ انگلیسی اکسفورد : 

معادل رعیت ، Slave است.

« بویژه در گذشته : شخصی که  قانونا  متعلق به شخص دیگری است و مجبور است از وی پیروی کند.

شخصی که به سختی برای دیگری کار کند بدون درآمد و یا سپاس از وی.

فردی که بشدت وابسته به دیگری است یا توسط دیگری کنترل می شود.

یک وسیله، یا قسمتی  از آن که مستقیما توسط دیگری کنترل می شود.»


در فرهنگ وبستر :

« شخصی که به عنوان ابزار توسط دیگری بکار گرفته می شود. 

یکی که کاملن تحت نفوذ دیگری است

یک ابزار- مانند یک پرینتر یا کامپیوتر - که توسط یکی دیگر بکار انداخته می شود!»

می بینیم تعریف  « رعیت » در فرهنگ دهخدا، فرهنگ اکسفورد و وبستر با هم بسیار شبیه اند.

زیرا هم در ایران رعیت داشته ایم و هم در اروپا رعیت وجود داشته است. 

****

و هر سه تعریف با تعریفی که آقای خمینی از « ملت »  کرده است، همانگ اند:

  • قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه هیچ فرقی ندارد… در این موارد معقول نیست که رسول اکرم (ص ) و امام (ع) با فقیه فرق داشته باشد »‌

کتاب ولایت فقیه - ص ۵ - ناشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی!

می بینیم که ملت از نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی « قیم » لازم دارد تا اداره اش کند! یعنی مردم « رعیت » اند!


۲ - شهروند: که ترجمه citizen انگلیسی است نیز یک واژه وارداتی از اروپا است!


در فرهنگ  دهخدا: 

 این واژه در اصل لغتنامه وجود ندارد

فرهنگ معین : 

کسی که در شهر زندگی می کند. 2 - اهل یک شهر یا یک کشور.


در فرهنگ انگلیسی اکسفورد:

فرد یا عضو قانونی یک ایالت که با دیگر منافع مشترک دارد که امری طبیعی است. 


فرهنگ وبستر - امریکایی است -

ساکن یک شهر یا محل به ویژه شخصی که دارای حق و امتیازات یک آزاده است.


مقایسه تعریف ها:

در فرهنگ های ایرانی: 

لغتنامه دهخدا - در آن موقع اصلن این واژه نبوده است. جالب است که شخص دهخدا از فعالین مشروطیت بوده  که خود آن نهضت در واقع یک نهضت شهروندی بوده ،اما مقوله ای بنام شهروند و حقوق شهروندی در ذهنش نبوده که به آن بپردازد!

در فرهنگ معین که جدیدتر از لغتنامه دهخدا است:

 الف - کسی که در شهر زندگی می کند. 

ب - اهل یک شهر یا یک کشور. 

این دو تعریف با هم متفاوتند: 

تعریف الف : 

۱ - به این معناست کسی که در روستا زندگی می کند شهروند نیست!! 

۲ - کسی که از کشوری دیگر برای سیاحت به کشور دیگری رفته چون در شهر ساکن شده، شهروند حساب می شود!

تعریف ب - هیچگونه حقوقی برای اهل یک شهر یا کشور مشخص نمی کند. آیا رعیت شهروند است؟ حقوق او با ارباب یکی است؟ 


یادمان باشد که اینان بنیانگذاران فرهنگ اجتماعی ما بوده اند و ما همه از این فرهنگ ها استفاده کرده ایم! البته این سخن به معنی نفی تلاش های بسیار آنان نیست، اما توجه به این که چرا ذهن اجتماعی ما اینقدر تجربی است، چیزی نیست جز این که به علت عقب ماندگی جامعه ما از دنیا،  دانش اجتماعی مان نیز بسیار پایین بوده و هست.


فرهنگ اکسفورد:

فرد یا عضو قانونی یک ایالت که با دیگر منافع مشترک دارد. موضوعی که طبیعی است. 

منافع مشترک باید برای یک فرد یا عضو قانونی یک شهر یا کشور در نظر گرفته شود! 


فرهنگ وبستر :

ساکن یک شهر یا محل  به ویژه شخصی که دارای حق و امتیازات یک آزاده است.


تفاوت ها:

بر اساس تعریف معین ،اکسفورد و  وبستر : 

ما رعیت نیستیم اما شهروند هم نیستیم، چیزی بین دو ایم!

ما رعیت نیستیم : 

چون ابزار دست ارباب نیستیم 

پیرو کسی هم نیستیم که مجبور باشیم از او پیروی کنیم. 

البته طبق قانون اساسی باید پیرو ولایت مطلقه فقیه باشیم! بنابراین « رعیت » هستیم!

کسی که قانون اساسی جمهوری اسلامی را قبول داشته باشد، بر اساس آن نمی تواند ادعای شهروندی کند چه رئیس جمهور باشد یا استاد دانشگاه یا روستایی در یک ده کوره! چون باید پیرو نظرات ولایت مطلقه فقیه باشد!


ما شهروند نیستیم : 

چون منافع مشترک نداریم : 

۱ - زنان از حقوقی برابر با مردان ندارند،

۲ - حتا حق تعیین نوع پوشش را هم نداریم،

۳ - حق انتخاب تفریحاتمان را هم نداریم،

۳- حق انتخاب نماینده هم نداریم مگر با اجازه شورای نگهبان،

۴ - حق انتخاب وکیل هم نداریم مگر با تایید دستگاه قضایی،

۵ - هر گروه یا حزبی که پیرو ولایت مطلقه فقیه نباشد، حق فعالیت اجتماعی ندارد که هیچ حق تاسیس یک گروه را هم ندارد، حق شغل هم ندارد، حق اظهار نظر دارد اما باید تحمل پیامدهایش را هم داشته باشد! 

آنها که کوشیده اند شهروند باشند و از این حق استفاده کنند، به کیفرهای گوناگون از ضمانت های سنگین، شلاق، زندان، آوارگی، سر به نیست شدن ،قتل  و اعدام گرفتار شده اند!

وجود تابناک اینان در تاریخ  چهل ساله کشورمان که پذیرای کیفرهای سخت  شده اند، به معنای این است که: 

جامعه ایران در راهیست  که خود را شهروند بداند، البته خواستن، اگر چه توانستن است ، ولی : 


پای به راه در نه و هیچ مپرس - خود راه بگویدت که چون باید رفت! 


این هم دلیل روشن آنهایی که پای در این راه نهاده اند:


نامه خانم پورناظری از بازداشتی های گروه چهارده نفره که تا روز محاکمه با ضمانت ازاد شده است:

https://t.me/bayanieh14/1255