لابد شنیده اید که می گویند : « به در می گوید تا دیوار بشنود »
حالا داستان اساتید دانشگاهی است که مرتب به « در » می گویند تا دیوار بشنود اما نمی دانند که :
دیوار کر شده است!
نمونه بسیار خوبش جناب دکتر فاضلی است که با صمیمیت حرفش را می زند، با خواهش و التماس حرفش را می زند، با اه و ناله حرفش را می زند، با قسم آیه حرفش را می زند اما دیوار کر نمی شنود! اما چرا دیوار کر شده است ؟ این پرسش اصلی است که هیچکدام از اساتید محترم به دنبال یک تحقیق میدانی از آن نیست!
شما را دعوت می کنم به دو سخنرانی ایشان توجه کنید. اولی با عنوان :
از چیز باختگی تا نفرت ، اینجا:
https://t.me/fazeli_mohammad/1695
فشرده اش این جملات خود ایشان است :
در این کشور همه، چیزی برای باختن دارند و این باختن از چهل پیش به این سو، مرتب افزایش یافته است:
۱ - طبقه بالا وضعش خوب است اما اجازه سبک زندگیش را ندارد
۲ - طبقه پائین وضع اقتصادی اش را بیشتر از دست می دهد
۳ - جوانان چشم اندازی ندارند
۴ - طبقه متوسط وضع زندگیش هر روز سقوط می کند
۵ - تحصیل کرده عمرش را از دست می دهد. سالهای عمرش با تحصیل کردن گذرانده، اما پس از پایان تحصیل نه کار دارد و نه امکانات دیگر
۶ - اهالی کسب کار - کارخانه دار و تاجر - به دلیل ناامنی اقتصادی مانند تورم ، نرخ ارز، وضعیتی که سیاست خارجی در سطح جهانی ایجاد کرده نیز وضع بی ثباتی دارد
۷- مهاجر هم وطنش را از دست داده و داغ وطن را همیشه همراه دارد.
۸ - این همه باختن - اقتصادی ، روانی و اخلاقی - رو به افزایش مولد استرس دائمی است و خستگی اجتماعی بوجود آورده است.
نتیجه :
در مرحله اول نارضایتی که معمولن در همه جای دنیا هست. حتا در سویس !
در مرحله دوم - خشم، به قول ایشان دانشمندان وقتی به خشم می آیند، برای یافتن دلایل خشم تحقیق می کنند، ایشان کمی از تحقیقات انجام شده را که اجازه داشته، می گوید.
مرحله سوم نفرت ایجاد می کند. نفرت دنبال هدفی نیست فقط به دنبال نابود کردن است.
خب مردمی که حق اعتراض ندارند، کسی هم که نیست حرفشان را بشنود چه راهی دارند جز نفرت که وقتی به شور آید، کارش تخریب است!
و آماری مطرح می کند که مردم خواهان گفتگو هستند ( ۶۲ ٪ ) اما کسی نیست که با آنها گفتگو کند.
راه حل : سکوت!!
نمی گوید که آیا یک حاکمیت باید با تک تک افراد معترض گفتگو کند یا با جمعشان؟
اگر حاکمیت باید با جمع کفتگو کند، این جمع معترضان چه نام می توانند داشته باشند؟ حزب، سازمان، سندیگا، انجمن، هیچک از این تشکیلات را نام نمی برد!
سخنرانی دوم : خشن ترین صورت های بی عدالتی و اعتراضات بنزین
https://t.me/fazeli_mohammad/1696
سخنانشان چیزی نیست بقول خودشان جز تکرار مکررات و پخش یک کتاب سفید!
فرق این سخنرانی با یکی پیشین در انگشت گذاشتن بر روی بازی مسخره ای است که سالیان دراز است حاکمیت بوسیله اصلاح طلبان به ذهن ملت فرو کرده است؛ بازی دولت ونظام!
و بازهم صد البته درست می گوید اما مردم در کوچه و خیابان زودتر این سخن را سالهاست می گویند و بخاطرش به خاک و خون کشیده شده اند.
اگر این سخنرانی را گوش کنید، ناکار آمدی وضعیت موجود را نه در دولت ها، بلکه در کل نظام سیاسی می داند، و صد البته درست است. اما راهکارشان چیست؟
نان و اب رساندن به میلیون ها حاشیه نشین. اما نمی گوید چگونه؟
وقتی کل نظام حاکم در طول چهل ساز هر روز ناکارآمدیش را بیشتر نشان داده، داستان نان و آب رساندن به میلیون ها حاشیه نشین بر می گردد به تغییرات اساسی در نظام سیاسی و گرنه غذای نذری روز عاشورا وضع میلیون ها ورشکسته، فقیر، بیکار، معتاد، تن فروش، دزد، قاچاقچی و جلای وطن کرده در سطوح مختلف را حل نمی کند.
ایشان به خوبی می داند که وقتی یک نظام سیاسی به ناکارآمدی دچار می شود، باید از بنیادش عوض شود چه با دلسوزانی از درون خودش و چه با قهر و فشار مردم.
مشکل نظام را همه امروز می دانند:
۱- ایده ئولژی مذهبی که مردم را ناقص العقل، کودک و دیوانه می داند و نیازمند به یک سرپرست بنام ولی فقیه!
۲- حاکمیت ولایت مطلقه فقیه با ان اختیارات گسترده در قانون اساسی.
۳ - در این نظام تمام انتخابات و انتصاباتش بر اساس همان دو اصل بالا است ،
نتیجه :
تمرکز قدرت قانونی، مادی و نظامی در بخش کوچکی از کشور که هیچکس حق بازرسی از آن را ندارد و این مرکزیت نیز خودش را موظف به پاسخگویی نمی داند. زیرا بر اساس نظریه ولایت فقیه او قیم مردم است نه برگزیده مردم.
این هسته قدرت همان چیزی است که هر روز هرکس چیزی را از دست بدهد و خشن ترین صورت های بی عدالتی نمایان تر شوند.
این را خود نظام هم بخوبی می داند. اما به این نتیجه رسیده است که :
اگر این دیگ برای من نجوشد، بگذارکله سگ در آن بجوشد. می گویید نه، اشاره تان می دهم به :
الف - تفسیر تازه مستضعف توسط آقای خامنه ای
ب - سرکوب و کشتار بی دریغ آبان ماه که هنوز هم دستگیری در شهرهای مختلف کشور ادامه دارد،
همه ی اساتید جامعه شناسی دانشگاه می دانند تا این تمرکز قدرت بی جوابگو جایش را :
به قدرت های تقسیم شده برگزیده مردم ندهد
تا خودش را موظف به پاسخ گویی به مردم نداند
آش همین است و کاسه همین،
نسبت جمهوری اسلامی و دموکراسی نسبت جن و بسم الله است. اما اگر زودتر تغییر قانون اساسی بطور عام مطرح نشود، شورش هایی از این دست گسترده تر می شوند که همه توان مادی و معنوی کشور را بباد می دهند.
زیرا بنا بر سخنرانی اولی ، وقتی برخورد مردم و نظام بصورت نفرت درآید، نتیجه اش همان می شود که نه تنها امثال ایشان از ان هراس دارند، که تمام مردم ایران خواهان آن نیستند، اما گسترش « چیز باختگی » گسترش نفرت را در پی دارد که به شورش کور می انجامد.
برای طرح تغییرات قانون اساسی در سطح عموم کشور و تبدیل آن به یک قانون همه جانبه دمرکراتیک چه کسانی صالح تر و متخصص تر از اساتید علوم اجتماعی، سیاسی و حقوقی هستند؟
اگر متخصصان عالی دانشگاهی بر لزوم تغییر بنیادی در قانون اساسی در سطح عموم پای نفشارند،
و چگونگی تغییر ات لازم در ساختار سیاسی کشور را با روشنی و بی هیچ ایما و اشاره ای مطرح نکنند،
تا همه ی مردم از آن آگاه شوند،
نفرت رو به گسترش محصول « چیز باختگی » باضافه تصمیم جمهوری اسلامی بر :
اگر این دیگ برای من نجوشد، بگذار کله سگ در آن بجوشد »
شرایطی را بوجود می آورد که همه از آن بیم دارند و آن هنگام برای طرح تغییر قانون اساسی بسیار دیر است!
چرا شیلی را از یاد برده ایم؟
https://t.me/gozaresh1395/6106