مبارزه مدنی برای چه؟
با توجه به نوشته پیشین، مبارزه مدنی در ایران تا پیش از مشروطیت رنگ مذهبی داشت، از عرفانش بگیرید تا شیعه گری اش. در تمام حکومت های ایرانی پس از حاکمیت عربی - اسلامی، اگر مذهب در حاکمیت نبود، در کنار حاکمیت بود و شاهان برای حکومتشان نیاز به مذهب داشتند. این حرف روراست از آقا نجفی قوچانی است - شاگرد سید محمد یزدی و محمد کاظم خراسانی - در سال ۱۳۱۷ قمری زمان مظفرالدین شاه :
« ثروتمندان ، حکام و سلاطین و علماء که عهده دار نظام هستند… » سیاحت شرق ص ۱۵۰
می بینیم که تا پیش از مشروطیت ثروتمندان، سلاطین و علماء عهدار نظام هستند، اما مبارزه مدنی انقلاب مشروطیت سرشتی دیگر داشت: جدایی مذهب از حکومت!
فکر نکنید مشروطه خواهان بی دین یا مخالف مذهب بودند. به گفتگوی نمایندگان روحانیونی که در قم بست نشسته بودند تا مشروطیت برپا شود با مشیرالدوله صدراعظم مظفرالدین شاه توجه کنید:
معرفی مذاکره کنندگان :
این از معرفی نمایندگان علما که در دیندار بودنشان شکی نباشد. و اما گفتگو :
تاریخ بیداری ایرانیان . ناظم الاسلام کرمانی - ص ۵۶۶
ملاحظه می شود که در این گفتگو اگرچه حاکمیت روز به تشکیل مجلس رضا داده بود اما می خواست مجلس مذهبی برپا کند ، اما نمایندگان دو روحانی مشروطه زیر بار نمی روند و عیب های اساسی آن را می گویند.
توجه به تاریخ نشان می دهد مهم ترین ویژگی مشترک بین جنبش مشروطه و جنبش مدنی امروز جدایی دین از حکومت است.
البته با تفاوت هایی که سپس به آن می رسیم. اما:
ببینیم با چنین دیدگاهی، چرا مشروطیت به شکلی درآمد که از درونش دیکتاتوری دوباره سر برآورد؟
به متن فرمان مشروطیت اگر نگاه کنیم، اینجا:
می بینیم در این فرمان یک نوع بده بستان بین مجلس شورا، دولت و دربار دیده می شود که در عمل به مجلس شورای ملی نقش مشورتی داده شده نه نقش قانونگذاری!
به همین علت گروهی از مشروطه خواهان که معنی مشروطه را بیش از تجار و نیز علمای رهبر جنبش مشروطه می دانستند، متن دیگری پیشنهاد کردن. ناظم الاسلام کرمانی در این مورد چنین می نویسد:
صورت سواد دستخطی که به امضاء نرسانیدند :
محض دوام دولت و بقای سلطنت و قوام هیئت اجتماعیه ی ملت تاسیس مجلس شورای ملی که عبارت از مجلس تنظیمات و مرکب از وکلاء منتخبین ملت و رجال با سیاست امین دولت به حیثیتی که حاکم باشد بر جمیع دوایر دولتی و امور مملکتی و تمام ادارات لشکری و کشوری … با شمول منتخبین غصبات و ولایات بعیده در هیئت انجمن شورای ملی مقرر فرمودیم و باید شعب وزارت عدلیه به قانون جدید در جمیع ولایات حاکم نشین دائر و تاسیس و برقرار شود و در تمام بلاد و قراء ( دهات ) کلیه مطالب غامضه ی سیاسیه رجوع به انجمن شورای ملی مرکزی شود و در امورات جزیی داخلی به همان شعبات وزارت عدلیه … فیصل دهند و باید احکام مبحوث در مجلس شورای ملی … به حضور مبارک مرور و البته مجری شود »
تاریخ بیداری ایرانیان - ص ۵۶۸
این متن تمام اختیارات را از دولت، سلطنت و علما گرفته و در اختیار مجلس می گذارد. در این صورت مشروطه واقعی ایجاد می شد. چرا چنین متنی به امضای مظفرالدین شاه نرسید؟
ناظم الاسلام می نویسد:
حرف آقا نجفی قوچانی را چند خط بالاتر در نظر بیاورید که گفته بود : ثروتمندان، سلاطین و علماء عهده دار نظام هستند! و نه دانشمندان به گفته ناظم الاسلام کرمانی !!
چرا دانشمندان - که همان مشروطه خواهان واقعی باشند - نتوانستند دستخط خود را به امضای شاه برسانند؟
واقعیت این است که بخشی از حکومت قاجاری و نیز بعضی روحانیون تا جایی با مشروطه خواهان همراه بودند- اصلاح طلبان حاکمیت - که از نیروی محرکه آنان برای پیشبرد مقاصدشان استفاده کنند. زیرا مشروطه خواهان واقعی بسیار اندک و جنبش مشروطه منحصر به بخشی از تهران ، تبریز و کمی هم در اصفهان بود، نه همه ی ایران ! حتا در مشهد در اولین انتخابات برای مجلس شورای ملی حدود هزار نفر در رای گیری شرکت کردند!!!
شاهد این سخن تعداد نمایندگان از شهرهای مختلف ایران در اولین مجلس شورای ملی است.:
https://mashruteh.org/wiki/index.php?title=%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA
و اینان بزرگترین شهرهای ایران بودند که تقریبا بجز تهران - حدود نیمی از نمایندگان - و تبریز بقیه نقشی پر رنگ در جنبش مشروطه نداشته اند!
اگر زحمتی بکشید و فهرست نمایندگان را در ماخذ بالا ببینید، در میابید که تازه همین نمایندگان بیشترشان یا روحانی هستند یا بازاری یا خان!
یعنی همانهایی که پایه های نظام استبدادی را در طی هزاران سال ساخته بودند!
برای این که واقعیت جنبش مشروطه را دربابید به این گزارش توجه کنید:
در آغاز انقلاب مشروطیت، بخشی از دربار که اصلاح طلب بودند با مشروطه خواهان پنهانی همکاری می کردند. برای نمونه در حالی که عین الدوله در پی شکار مشروطه خواهان بود. منشی وی یعنی قوام السلطنه در فرار دادن آزادی خواهان شرکت داشت :
می بینیم جنبش مشروطه در تمام ایران رشد نکرده بوده که هیچ ، افراد از جان گذشته این جنبش نیز برای فرار از دست حکومت به بخشی دیگر از همان سیستم - اصلاح طلبانش - پناه می برند!
چنین جنبشی نمی تواند:
« شنبه ۲۴ شعبان - آقا شیخ محمد تقی گرگانی نیز که یکی از وکلای حجج اسلام بود از وکالت استعفا کرد … همین قدر که آقا میرزا محمد تقی استعفا کرد، جناب آقا سید عبداله داماد خویش را به جای او منسوب کرد و هر قدر که عقلا داد و فریاد کردند، به جایی نرسید … در برابر عقلای معترض پاسخ می دهد: من به زحمت عمارتی را روی دویست یا کمتر ستون چوبی قرار داده ام. هر وقت یک ستون آدمی دیدم، یکی از ستون های چوبی را بر می دارم و آن ستون آدمی را به جایش می گذارم و هکذا تا تمام ستون ها از آدم و انسان گردد » تاریخ بیداری ایرانیان ج ۱ - ص ۶۳۶-۶۳۷
آقا سید عبداله بهبهانی یکی از رهبران روحانی مشروطه است که نمایندگان مجلس را ستون چوبی می بیند نه آدم! یعنی انتخاباتش هم اینقدر بی پشتوانه بوده که ایشان هر کار دلش می خواسته انجام می داده ، و « عقلا » که همان چند نفر مشروطه خواهان واقعی بودند، اختیاری نداشتند تا جلو این یکه تازی رهبر روحانی را بگیرند.
اصلاح طلبان حکومتی اعم از قوام السلطنه یا مخبرالدوله در همکاری با روحانیون و بازاریان در لباس مشروطه همچنان اختیارات را در دست گرفته بودند.
مبادا فکر کنید شاید بیشتر مردم ایران از حاکمیت موجود راضی بودند و به همین دلیل مبارزان مشروطه کار از دستشان بیرون رفت. اگر کتاب « خاطرات حاج سیاح » را بخوانید از غرب تا شرق و از شمال تا جنوب ایران صدای نارضایتی بلند است. اما از بین میلیونها ناراضی از حکومت فقط گروه کوچکی می دانستند که این وضعیت حاصل حکومت استبدادی است و باید قدرت در اختیار مجلسی باشد که نماینده مردم است.
از چنان مشروطه ای چرا نباید انتظار داشت که در یک بزنگاه تاریخی و هرج و مرج کشور، یک فرمانده نظامی زرنگ و حساب گر و موقع شناس نتواند قدرت را چنان قبضه کند که صدای هیچ نماینده ای در نیاید و با همه ی خدمات خودش و پسرش، دیکتاتوری چند هزار ساله ی ایران همچنان بخشی مهمی از حاکمیتش باشد.
اکنون جنبش مدنی ایران مانند جنبش مشروطه خواهان جدایی دین از حکومت است. پیروزی چنین جنبشی در گرو آگاهی عمومی مردم و پشتیبانی از همه ی روش ها و گروه هایی است که آن را سامان و حاکمیت استبداد را به چالش می کشد.