گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

عبدالکریم سروش و غلط اندازی های تازه اش!


بتازگی بی بی سی گفتگویی کرده است با آقای عبدالکریم سروش در مورد زندگینامه اش. این گفتمان را اینجا می توانید گوش کنید.


https://t.me/gozaresh1395/2745

 

در مستند «عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا» که بی‌بی‌سی فارسی تهیه کرده، زندگی فکری و اجتماعی سروش در بستر 

تحولات سیاسی ایران مورد کنکاش قرار گرفته‌است


با گوش کردن به این گفتگو، ایشان چهار نشانی غلط می دهد: 


۱ - در مورد انقلاب فرهنگی 


۲- در مورد سکولاریسم.


۳ - توارن از دست رفته


۴ - آزادی و دموکراسی  


۱ - انقلاب فرهنگی .


ایشان وظایف خودش را در انقلاب فرهنگی چنین مطرح کرده است : در دقیقه ۱۶ و ۵۸ ثانیه:


من و جناب آقای دکتر حبیبی و آقای دکتر شریعتمداری کلیه امور مربوط به دانشگاه ها و موسسات عالی آموزشی اعم از برنامه ریزی، ادغام، انحلال ، تاسیس بعضی موسسات نوین در صورت لزوم و حتی مسائل مربوط به مدیریت، فرم آموزشی و از این قبیل امور را بعهده گرفتیم »


دقیقه ۱۸ و ۲۹  ثانیه - به ما پیشنهاد کردند که شما بیایید این کارها را برای دانشگاه ها بکنید. من واقعن فکر می کردم خیلی کار خوبی دارم می کنم… دانشگاه ها هم که بستند دادند دست ما. بر خلاف آنچه که عده ای فکر می کنند که ما دانشگاه ها را بستیم، ما نبستیم. دانشگاه ها را دیگران بستند. وقتی دانشگاه ها بسته شد، مرحوم باهنر به من زنگ زد…برای بازگشایی دانشگاه ها… گفتم باشه. به این ترتیب بود که … سوار قطار شدیم.  »

*****


آقای سروش چه کسی گفته است که شما دانشگاه ها را بستید؟ همانطور که در این فیلم هم مشخص است، حزب جمهوری اسلامی به رهبری آقایان دکتر بهشتی، آقای خامنه ای ، میرحسین موسوی ، باهنر و حسن آیت دانشگاه ها را بستند. نه شما!


مسئولیت تصفیه دانشگاه ها از اساتید و دانشجویان با ستاد انقلاب فرهنگی بود که وظایفش را خودتان در بالا شرح دادید. این هم نامه اولین استادی که در دانشگاه تربیت معلم توسط ستاد انقلاب فرهنگی که شما کارگردانش بودید، تصفیه شده است . نامه آقای اسماعیل خویی :


https://t.me/gozaresh1395/2408


همه مسئولیت شما مربوط به همان ستاد انقلاب فرهنگی است که بقول خودتان برای بازگشایی دانشگاه ها بود نه بستن آن ! در موقع بستن که تصفیه نکردند، فقط بستند. وقتی قرار شد باز کنند تازه کار دستچین کردن ها شروع شد که همان کار ستاد انقلاب فرهنگی شما بود و باعث تهی کردن دانشگاه ها از اساتید و دانشجویانی شدید که می توانستند سدی محکمی در برابر زیاده خواهی ایده ئولژیک امثال شما بایستند.


این اولین نشانی غلطی است که ایشان می دهد، تصفیه دانشگاه  را با بستن دانشگاه می خواهد در ذهن شنونده جا بیاندازد و بعد بگوید ما نبستیم  تا شنونده را از واقعیات تاریخی که منجر به نابودی دانشگاه ها شد، گمراه کند.


۲ - سکولاریسم  دقیقه ۳۶ و ۲۰ ثانیه


سکولاریسم دستکم دو شاخه داره. یکی سکولاریسم سیاسی و یکی سکولاریسم فلسفی … تا میگی سکولاریسم یک عده ای بی دینی به نظرشان میاد. این بی دینی همان است که من به اش میگم سکولاریسم فلسفی. یعنی دین را کنار گذاشتن ، الهیات را کنار گذاشتن گاهی حتا خود خدا را گذاشتن. 

سکولاریسم سیاسی یعنی این که حکومت به چشم یکسان به همه ی فرقه های دینی نگاه بکنه و خودش فرادینی باشد. این معنای سکولاریسم سیاسی است. شما می توانید اسمش را بگذارید سیاست فرادینی. البته یک معنای دیگری هم دارد و آن انکه روحانیون به دلیل روحانی بودن متکفل هیچ امری نشوند. این معنای سکولاریسم سیاسی است که به گمان من امری بسیار مستحسن و مبارکی است و موجب هم رشد دین می شود، هم موجب صلح و سلم در جامعه می شود…. و هم باعث می شود که یک نوع دینداری که به آن دینداری معرفت اندیش می گویم رشد بکند.


******


سکولاریسم اصلن شاخه شاخه نیست مگر در ذهن ایشان، سکولاریسم بنابر تعریف بینانگذاران آن یعنی مسائل و مشکلات این جهانی را با اندیشه های این جهانی باید حل و فصل کرد بی آن که کاری به کار دین داشته باشیم. پیشتر این بررسی 

در اینجا شده که می توانید بازش کنید و بخوانید.


https://t.me/gozaresh1395/1392


آقای سروش بگوید کدام کار نیوی شان را با کمک از دستورات دینی انجام داده اند؟ مثلن یافتن شغل؟ ساختن وسایل تازه برای رفاه زندگی؟ کشف قوانین طبیعت؟ ….البته  یک استثنا وجود دارد  و آن است که ایشان از بابت حضور در انجمن حجتیه و استفاده از امکانات این انجمن، با استعداد مغلطه کاری خوبی که داشت توانست در راس ستاد انقلاب فرهنگی قرار بگیرد!  


سکولاریسم کاری به کار ایده ئولژی ها و دین و غیره ندارد. حکومت سکولار هم یعنی حکومتی که دین در راسش نباشد اما می تواند یک ایده ئولژی در راسش باشد مانند کمونیسم یا نازیسم …یک حکومت سکولار می تواند دیکتاتوری هم باشد مانند حکومت پهلوی یا  اتاتورک در ترکیه و حکومت های کمونیستی … 


۳ - توازن از دست رفته :  ما باید از تکلیف مداری بسوی حق مداری عبور کنیم… بین این دو تا باید توازنی ایجاد کنیم. این توازن از دست رفته را ما باید بازگردانیم. هیچ حکومتی رانمی شود بر جهل و بی اطلاعی بنا نهاد. وقتی که مردم آزاد باشند، راحت تر حرفشان را می زنند، لازم نیست شما جاسوسان خفیه بگمارید که از زیر زبانشان بکشند که چه در دل دارند.


********


به اینکه اصطلاحات تکلیف مداری، حق مداری و توازن چه تعریفی در ذهن ایشان دارند، کاری نداریم. با همان ذهنیتی که ایشان از این اصطلاحاتشان دارند  ممکن است آقای سروش فقط یک نمونه ، آری فقط یک نمونه در تاریخ اسلام نشان دهد که چه زمانی بین تکلیف مداری و حق مداری توازن برقرار بوده ؟ که حالا این «  توازن از دست رفته  » است ؟  



۴ -  آزادی .  می توانید آزادی بدهید، آزادی نه به منزله حق،نه به منزله یک ارزش، اقلن برای بهتر حکومت کردن. روشی برای بهتر حکومت کردن از طریق بهتر دانستن این که در دل و ذهن مردم چه می گذرد.


*********


آزادی بجای دموکراسی  - جالب است که ایشان از آزادی سخن می گوید نه از دموکراسی! آیا ایشان تفاوت بنیادی آزادی و دموکراسی را نمی داند؟  اگر نمی داند که باعث شرمندگی است و اگر می داند چرا از کاربرد مقوله دموکراسی خودداری می کند و بجایش از آزادی سخن می گوید؟ تنها حاکمیتی که می تواند منظور آقای سروش را برآورده کند- آزادی و نقد 

اندیشه- دموکراسی است. پیشنهاد می کنم یک نفر این نوشته کوتاه را  در مورد آزادی و دموکراسی برای ایشان بفرستد:


http://hazer11.blogfa.com/post/90


  حالا چرا ایشان هم در مورد انقلاب فرهنگی نشانی غلط می دهد هم در مورد سکولاریسم و هم در مورد  توازن بین تکلیف مداری و حق مداری و  نیز دموکراسی، باید از خودش پرسید! چه کاسه ای زیر نیم کاسه است؟                          

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.