گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

سکولاریسم ( ۳ )


سروش و سکولاریسم  

----------------------------------------------------

 

تمام نقل قول ها از آقای سروش از این کتاب است : 

  • سنت و سکولاریسم »‌ 

ناشر : موسسه فرهنگی صراط ، چاپ اول ۱۳۸۱

---------------------------------------------------


دیدیم تعریف دانشنامه بریتانیکا برای سکولاریسم عبارت بود از فعالیت های مربوط به این جهان!  و همه ی تعاریف به اینجا می رسند که سکولاریسم یعنی جدایی نهاد دین از دولت!


اکنون ببینیم واضع واژه سکولاریسم خودش چه می گوید:


واضع مقوله « سکولاریسم » یک نویسنده انگلیسی است بنام جرج جاکوب هلیوک که  این اصطلاح در سال ۱۸۵۰ ساخته است. 

هالیوک اصطلاح سکولاریسم را ساخت برای توضیح نظرگاه خودش از رشد قوانین اجتماعی جدا از مذهب.  بی آن که بعقاید مذهبی را نفی یا نقد کند. خودش می نویسد:


سکولاریسم علیه مسیحیت یا نقد آن نیست. مستقل از آن است. پرسشی در مورد مسیحیت مطرح نمی کند. سکولاریسم نمی گوید هیچ نور یا راهنمای دیگری وجود ندارد… دانش سکولار دانشی است مربوط به این جهان و در ارتباط با زندگی این جهانی که منجر به رفاه می شود ،»‌


https://en.wikipedia.org/wiki/Secularism


 البته ویکی پیدیا از خود نویسنده ماخذ داده است. 


این هم نظر یک جامعه شناس مربوط به همان زمان در مورد سکولاریسم : 


اصطلاح سکولاریسم بوسیله گروهی تصویب شده که بی خدا نیستند. کسانی زیر این نام قرار می گیرند که با ماده سر وکار دارند نه این که بی خدا باشند. در این زمینه، و به همین دلیل، این اصطلاح دامنه ی گسترده ای از فعالیت ها را در بر می گیرد که متهورانه اند. نامه هریت مارتینو به لوید گاریسن ، نوامبر ۱۸۵۳. 


هریت مارتینو یک نظریه پرداز اجتماعی است که اولین جامعه شناس زن شناخته شده است.


نقل از کتاب اصول سکولاریسم . نویسنده جرج جاکوب هلیوک 


THE PRINCIPLES OF SECULARISM


By George Jacob Holyoake


https://www.gutenberg.org/files/36797/36797-h/36797-h.htm#link2HCH0002


می بینیم شرح سکولاریسم توسط واضع آن نشان می دهد سکولاریسم در واقع  نامی است برای جریانی که روش علمی شناخت جهان را پی می گیرد. جایی که در آن زندگی می کنیم. 


جالب است که واضع این اصطلاح در مورد برداشت اشتباه از سکولاریسم چنین پیش بینی می کند : 


ما حاشا نمی کنیم، که اشتباهاتی از سکولاریسم ممکن است در بین عده ای از  ما پیدا شود. او می تواند اعتقادات بسیاری از مردم را جذب کند و این یک تمرین خوبی است.… چنین فعالیت فکری بهتر از هیچی است


https://www.gutenberg.org/files/36797/36797-h/36797-h.htm#link2HCH0008 


این اصطلاح توسط دو گروه مورد بدفهمی یا تحریف قرار گرفته است:


الف- فلاسفه ماتریالیست - که قدمت آنان به یونان باستان می رسد -  کوشیدند آن را مصادره کنند و در حوزه کاری خود بشمار آرند، در صورتی سازنده این اصطلاح  بروشنی می گوید:


 « سکولاریسم هرگز نمی گوید که هیچ نور یا راهنمای دیگری وجود ندارد »


ب - مذهبی ها- چون در این روش شناخت، دیدگاه های ایده آلیستی و غیر آزمایشی مذهبی جایی ندارد عملن آنها از این حوزه بیرون گذاشته می شوند و در نتیجه :


توسط مسیحیت مورد هجوم قرار گرفت، اما همانطور که دیدیم مسیحیت چون دید بازی را باخته است و افسانه های وی نقشی در روش علمی شناخت جهان ندارد، از در آشتی درآمد. حتا می کوشد آموزه های خود را به عنوان بخشی از سکولاریسم معرفی کند. به  سکولاریسم ۱ مراجعه کنید


اکنون نوبت نواندیشان مسلمان است که به تحریف سکولاریسم بپردازند، سر سلسله این جریان جناب آقای سروش است. 

ببینیم ایشان چه تعریفی از سکولاریسم دارد و چه تفسیری!!


این هم تعریف اقای سروش :


وقتی می گوییم سکولاریسم، منظور منحصر کردن توجه به عالم ماده است .. پس سکولاریسم یعنی « این عالم گرایی »‌

یعنی توجه را به این عالم معطوف کردن و از عوالم دیگر، به فرض وجود ، چشم برگرفتن… خواه آن عوالم دیگر موجود باشند یا نباشند

ص ۷۷

پس سکولاریسم عبارت شد از توجه کردن به این عالم ماده و چشم برگرفتن از مراتب دیگر وجود: مراتبی که ورای این حیات مادی ما قرار دارد

ص ۸۰

تعریف اقای سروش را بگذارید کنار تعریف نویسنده!


واضع اصطلاح سکولاریسم می گوید:  


سکولاریسم نمی گوید هیچ نور یا راهنمای دیگری وجود ندارد


سروش می گوید : سکولاریسم عبارت شد از …چشم برگرفتن از مراتب دیگر وجود، مراتبی که ورای این حیات مادی ما قرار دارد!!

سروش تعریف واضع سکولاریسم  را از سکولاریسم تحریف می کند. این تحریف از کجا سرچشمه می گیرد؟


جواب این پرسش را خود جناب سروش می دهند : 


سکولاریسم هم به انگیزه آدمیان بر می گردد و هم به اندیشه آنها…حتا انگیزه های ما تابع اندیشه های ما است، ص ۷۰


یعنی وقتی روش شناسایی این جهان و حل مشکلات زندگی با این روش ( روش علمی )‌ انجام شد، احساس نیاز و تفکر به خدا و نیز روز معاد از بین می رود. و انسان می شود ماتریالیست!!

ص ۸۰ تا ۹۵


همان حرف هایی که مسیحیت در اوایل شروع رنسانس می زد و با محکمه تفتیش عقایدش آن داستان های هولناک را بوجود آورد از آتش زدن ، اعدام کردن تا شکنجه کردن و در بدر کردن. فقط ما در جمهوری ولایی سوزاندن آدم ها را کم داشتیم!!


خب اگر کسی مانند آقای سروش مسایل زندگی را با عقل و تفکر حل کند - همان مسائلی که با اعتقاد حل نمی شوند - اگر می خواهد خودش را ماتریالیست بداند این چه ربطی به سکولاریسم دارد؟ 


اگر کسی هم می خواهد همه روش شناسایی جهان و حل مشکلات این جهانی  را سکولاریستی  انجام دهد- که راه دیگری هم  ندارد-  اما نمازش را هم بخواند، باز هم چه ربطی به سکولاریسم دارد؟. 


می بینیم جناب سروش نشانی اشتباه دیگری از سکولاریسم می دهد و تفسیر خودش را به عنوان تعریف سکولارسم جا می زند. از شخصی مانند سروش نمی توان انتظار داشت که این اشتباهات عمدی نباشد. 


این تعریف تحریف شده و تفسیر مسیحیان - اینجا نوع اسلامی اش - از سکولاریسم  سر از جای دیگر در می آورد و آن روش حکومت داری است. پیش از آن که نمود چنین تفسیر و نشانی غلط دادن را در روش حکومت داری را توسط آقای سروش نشان دهیم، مقایسه ای کنید حرف ایشان را با این تعریف ها و تعبیرات  موجود که ببینید چگونه به تحریف پرداخته اند و یا در حالت خوش بینانه چقدر بدفهمی از سکولاریسم دارند : 


فارس نیوز : 


واژه سکولاریسم به معنای مکتب و ایدئولوژی مبتنی بر اندیشه و فرهنگ سکولار است و سکولاریسم چنین تعریف شده: «اعتقاد به اینکه قوانین، آموزش و سایر امور اجتماعی، به جای آنکه بر مذهب مبتنی گردد، بر داده‌های علمی بنا شود.» (همان: 4)


نگرش سکولاریستی، مبنی بر حذف نقش دین، به تمامی حوزه‌های اجتماعی مربوط می‌شود که نه‌تنها به سیاست، بلکه شامل حوزه‌های اخلاق، هنر، علم، تعلیم و تربیت و اقتصاد نیز مربوط می‌شود. (بیات و جمعی از نویسندگان، 1381: 329) سکولاریزم یعنی جداانگاری دین و دنیا و جدایی دین از امور اجتماعی و جدایی دین از سیاست. (جوادی آملی، 1381: 17) نظریه سکولاریزم، محدوده وسیعی را در حوزه اجتماعی دین به خود اختصاص می‌دهد؛ اما دقت در مفاهیم و معانی آن نشان می‌دهد که مرکز ثقل این نظریه، رد حکومت دینی است. (همان: 19)


http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940508000484


یک نمونه دیگر:‌


مرتبه دیگر سکولاریسم آن است که ما هستی را تهی از قدسیت بدانیم و خدا را از هستی حذف کنیم


علی اکبر رشاد

سخنرانی در جشنواره علامه طباطبایی


http://rashad.ir/2017/09/13/%D8%B3%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D8%AE%D8%AF%D8%A7/


یک نمونه دیگر: 


حجت الاسلام دکتر داود مهدوی‌زادگان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تهران:


وی ... می‌گوید: این اصطلاح به مفهوم ایدئولوژیک است؛ یعنی باور به معنای این‌جهانی و امور این‌جهانی و دنیوی. در اینجا نوعی لاادری‌گری نسبت به جهان دیگر و امور ماورایی وجود دارد.


http://mobahesat.ir/2076


می بینیم که درک  نواندیشی مانند سروش از سکولاریسم با راست ترین گروه های موجود در حاکمیت یکسان است ، این یکسانی یادتان باشد تا به نوع حکومت داری جناب سروش برسیم و ببینیم زیر نام مخالف جمهوری اسلامی چه عقایدی را بازسازی می کند.


اما از حق نگذریم، جناب سروش سخنی درستی هم در میان گفته است : 


… پس سکولاریسم  یعنی « این عالم گرایی »‌ یعنی توجه را به این عالم معطول کردن و از عوالم دیگر، به فرض وجود، چشم برگرفتن و غفلت گزیدن . خواه آن عالم موجود باشند یا نباشند. 


آن عوالم دیگر مشخصا دوتا بیشتر نیستند : یکی عالم ماورای ماده است و دیگری هم عالم آخرت است…دو عالم دیگر می توان تصور کرد که می توانند هم در اندیشه ما و هم در انگیزه ما تاثیر قاطع و قطعی بگذارند. 


وقتی که ما این دو را کنار گذاشتیم - یا با انکارشان یا با عدم توجه به آنها - آن وقت جهان ما جهان خردتر و کوچک تری خواهد شد، انگیزه های ما عوض خواهد شد، اندیشه های ما نیز عوض خواهد شد. ،مولوی ، البته با دید تحقیر کننده ای، آدمیانی را که این چنین می اندیشند به موش کوری تشبیه می کند که در گوشه ی سوراخی در زیر زمین زندگی می  کنند. یعنی دقیقا بر انگیزه و اندیشه این موش کور انگشت می نهد.


هم در این سوراخ بنایی گرفت  - در خور سوراخ دانایی گرفت.

ص ۷۸


اینجا دوباره تعریف تحریفی ایشان را آوردیم تا موضوع سخنشان روشن باشد و دیگر به این تحریف کاری نداریم. 

حرف درست ایشان این است که با کنار گذاشتن دو جهان فرضی دیگر - ماورای ماده و عالم آخرت -: 

  • آن وقت جهان ما خردتر و کوچک تر خواهد شد. »

توجه ایشان را فقط به یک یادآوری کوچک از کار این موش های کور در این جهان خردتر و کوچک تر جلب می کنم :


از قرن ۱۴- ۷۰۰ سال  پیش -  میلادی که رنسانس - علم گرایی - یا روش شناخت جهان مادی بی بکار گیری آموزه های مذهبی  شروع شد، بقول مولوی ایشان این موش های کور چقدر وسعت دید انسان را به جهان افزایش داده اند؟ 


اصلن دنیای علمی امروز قابل مقایسه با آن زمان هست؟ 


از تلسکوب ساده گالیله بگیرید تا تلسکوب های که تا چند میلیارد سال نوری را رصد می کنند. از موجودات قابل دیدن با چشم آن زمان را بگیرد تا دیدن ذرات تشکیل دهند هسته اتم. از بررسی کرات دیگر بگیرید تا قعر اقیانوس ها. همین گونه بگیرید در زمینه علوم اجتماعی و دستاوردهای آن.


اگر موش کوری مانند گوتنبرگ نبود ، معلوم نیست نوشته ها و افکار ایشان چند صد سال دیگر به دست فردی مانند من می رسید.  امروز نمی توان تعداد رشته های علمی را شمرد زیرا هر روز به برکت همین موش های کور رشته تازه به دانش انسان افزوده می شود و به همان نسبت بینش انسان از خودش و جهان افزایش می یابد.


با توجه به این که: 


۳۵ قرن از زمان زرتشت گذشته و  ۱۵ قرن از ظهور اسلام و بقیه ی ادیان هم در بین این دو قرار دارند و همه ی اینها در باره ی این دو جهانی که آقای سروش فرضی می داند، با قاطعیت سخن گفته اند: 


پرسشی از جناب سروش است:


شما چقدر توانسته اید در این ۳۵ قرن یا دست کم در این ۱۵ قرن آخر دستاورد تازه ای در مورد جهان اول - ماورائ طبیعی  و جهان دوم - معاد -   بجز آنچه که در قرآن آمده - دست کم برای خودتان داشته باشید تا دیدتان نسبت به دو جهان فرضی تان گسترش یابد؟ 


آیا جرات دارید جز آنچه که قرآن گفته یک کلام کم یا اضافه بگویید؟ خودتان می دانید که آن اطلاعات تکلیفی است یعنی چون و چرا ندارد. یعنی اگر چیزی به آن بیفزایید یا چیزی از آن کم کنید، می شوید بدعت گزار و مرتد!!


۱۵ قرن است - از آغاز اسلام و ۳۵ قرن از زمان زرتشت - جهان هایی که خودتان آنها را  فرضی می دانید نه مطمئن  - ماورائ طبیعی و جهان دوم معاد - ثابت مانده اند بی گسترش حتا نیم  میلیمتر!!. اما:


 دانش انسان نسبت به جهان مادی اش هر لحظه گسترش یافته است و هر روز سرعتش در شناخت جهان افزایش تصاعد هندسی دارد . کدامیک پویاترند؟  و با این حال، این پویش تند شونده سکولاریستی هرگز جهان ماورائ طبیعی و جهان دوم فرضی شما را نفی کرده است. 


وسعت دید امروز شما فقط مربوط به فعالیت های همان موش های کور است که راهشان برای شناسایی جهان و حل مشکلات زندگی انسان، نه تکیه بر داستان های مذهبی، بلکه با مراجعه به خود این جهان است بی آن که نافی جهان های دیگرباشند، یکبار دیگر تعریف واضع واژه سکولار را بخوانید.


روشنفکران مسیحی پس از سه قرن با متهم کردن سکولاریسم، دو باره به آن رو آوردند زیرا دیدند شناخت این جهان بجز روش سکولاریستی راه دیگری ندارد و این روش دانش انسان را از طبیعت چنان افزایش داده که جایی برای داستانسرایی های مذهبی باقی نمی گذارد و همچنین  دریافتند بعضی از حرف های انجیل می تواند در درون سکولاریسم جا باز کنند. 


ما که چند صد سال عقب هستیم، نواندیشان مذهبی ما هم به همان نسبت عقبند و روزی می آید که خواهند گفت :

 

مرکب دانشمند را با خون شهید برابر کردند، مرکب دانشمند سنگین تر بود!!


بهار الاتوار، ج 2، ص 16.


http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3674/6126/65042


به امید آن روز!

---------------------------------------------


نوشته بعدی : سروش و دموکراسی دینی!!!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.