گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

سکولاریسم ( ۲ )


سکولاریسم ایرانی!!


اگر جدایی دین و بنیادهای دینی از حکومت را - که یکی از مهمترین دستاوردهای سکولاریسم برای اروپا بود- ملاک سکولاریسم قرار دهیم،  نه تنها این جریان در تاریخ ایران تازگی ندارد بلکه اولین فرمانروایی های افسانه ای و تاریخی ما نیز سکولار بوده اند. 


بر خلاف نظر بعضی ها که فرمانروایی سکولار  را با حکومت  دین ستیز یکسان پنداشته  و تبلیغ می کنند،  حکومت های باستانی ایرانی با این که مزداپرست بودند از دخالت دادن دین در کشورداری خودداری و گاهی از آن جلوگیری کرده اند. 


یادآوری کوتاهی از این فرمانروا هایی ها  بد نیست.


الف - فرمانروایی سکولار در افسانه ها. 


شاید در تاریخ جهان اولین افسانه کشورداری سکولار مربوط به جمشید باشد. 


بنا به داستانی که زرتشت گفته در کتاب « وندیداد » زرتشتیان ، جمشید پیشنهاد اهورمزدا را برای اجرای احکام اهورایی نپذیرفت!! :


اهور مزدا در گفتگوی خود با زرتشت چنین گفته  :


۲ - نخستین کسی که با وی سخن گفتم  و دین اهورمزدا دین زرتشت را به وی آموختم جم زیبا بود … 


۳ - به وی گفتم ای جم مایلی احکام مرا تعلیم دهی ؟ گفت من برای حمل و تعلیم دادن احکام تو ساخته و آماده نیستم 


۴ - من که اهورمزدا هستم گفتم لااقل مخلوق مرا تکثیر کن و انبوه ساز و آنان را پاسداری بکن و بر آنان سلطنت بکن


۵ - جم پذیرفت 


۶ - گفت در سلطنت من نه باد گرم نه باد سرد نه بیماری و نه مرگ هیچکدام نخواهد بود


۷ - در این هنگام من یک شمشیر و یک حلقه زرین به وی دادم و وی به سلطنت رسید 


ص ۷۶


http://www.jasjoo.com/books/wordbook/dehkhoda/%DA%A9%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B2%DB%8C/


به این ترتیب جمشید با رد پیشنهاد اهورمزدا - برای اجرای احکام الهی - می گوید بدون احکام  وی نیز در کشور او نه باد گرم نه باد سرد، نه بیماری و نه مرگ هیچکدام نخواهد بود! 


قول و قراری  که امروز همه آرزویش را دارند!!


فردوسی در شاهنامه بخشی از کارهای جمشید را نیز چنین بیان می کند:


ز هر انجمن پیشه‌ور گرد کرد


بدین اندرون نیز پنجاه خورد


 


گروهی که کاتوزیان خوانی‌اش


به رسم پرستندگان دانی‌اش


 


جدا کردشان از میان گروه


پرستنده را جایگه کرد کوه


 


بدان تا پرستش بود کارشان


نوان پیش روشن جهاندارشان


https://ganjoor.net/ferdousi/shahname/jamshid/sh1/


جمشید نه تنها نمایندگی خدا و اجرای احکامش را نپذیرفت بلکه کاتوزیان ( روحانیون ) را نیز جدا کرد و به کوه فرستاد تا در آنجا نیایش کنند!!


این از اولین افسانه فرمانروایی سکولار ایرانی!


ب  - در حکومت های تاریخی ما که از مادها شروع می شوند، اگر چه مغ ها یک قبیله از شش قبیله اصلی بودند اما حکومت مادها یک حکومت سکولار است.   


در تاریخ هخامنشیان نیز چنین بوده است. اعلامیه جهانی کوروش در مورد آزادی ادیان و حقوق انسانی نمونه ی بارز یک حاکمیت سکولار است.


هخامنشیان بشدت در برابر هر نوع دخالت مغ ها در حکومت حساس بودند. داستان گئومات مغ نمونه بارز آن است. وی که از کشته شدن برادر کمبوجیه - بردیا -  بدست کمبوجیه با خبر بود، پس از  مرگ کمبوجیه - در برگشت از مصر -  ادعا کرد که بردیا است و سلطنت را در اختیار گرفت ، برای پیشبرد کارش و ایجاد یک حکومت مذهبی: 


۱ - سه سال مالیات مردم را بخشید و  خدمت نظام عمومی را لغو کرد.


۲ - گئومات دستور داد تا تمام معابد ملل تابعه را ویران نمایند. این اقدام نشان می‌دهد که او یک مغ متعصب و از سیاست بی‌خبر بوده‌است زیرا یکی از دلایل سقوط پادشاهی او را می‌توان همین اقدام وی حساب نمود. داریوش در کتیبه خود می‌گوید: «گئومات معابد را ویران کرد و من دوباره آن‌ها را آباد کردم.»


۳ - دوری گزیدن از مردم و درباریان: از جمله دستورهای عجیب گئومات که منجر به قتل وی گردید، دوری گزیدن از مردم و درباریان بود. در آغاز این دستور وی چندان عجیب نمی‌نمود زیرا پادشاه به علت تشریفات خاص سلطنتی، در بسیاری از موارد از مردم و درباریان دور بود. لیکن مشکل از زمانی آغاز گردید که گئومات دستور داد که نجبای هفتگانه هخامنشی نیز با وی دیدار ننمایند.


۴ - اموال و مراتع نجبای هفتگانه هخامنشی را مصادره کرد. 



واکنش سرکردگان قبایل بسیار شدید بود. گروه هفت نفره مبارزه با گئومات به رهبری داریوش نه تنها وی را کشت بلکه مغ کشی راه انداخت و معابد تخریب شده ادیان دیگر را بازسازی کرد. 


مادها، هخامنشیان ، اشکانیان و سلوکیان همه جدایی دین و بنیادهای دینی را از حکومت رعایت می کردند. از ساسانیان به این سوی است که روحانیون نقش اصلی را در حکومت داشته و کشورداری سکولار ایرانی در پشت ابرهای تیره و تار و ضخیم ادیان  زرتشتی و سپس اسلامی پنهان می شود. 


اگر چه پس از اسلام نیز ستاره های فرمانروایی سکولار مانند صفاریان، زندیه و پهلوی خوش درخشیدند اما زود گذر بودند.

بنابراین با توجه به گذشته ی حکومت های سکولار  موجود در تاریخمان وقتی حرف از حکومت سکولار است : 


۱ - به معنای حکومت مذهب ستیز نیست بلکه دقیقن جدا کردن این دو نهاد است که هریک کار خودش را انجام دهد. 


۲ - اگر اصطلاح تازه ای بکار برده می شود به معنای یک نوع حکومت  وارداتی  و بیگانه با فرهنگ سیاسی ما نیست. بلکه یک اصطلاح بروز شده از جدایی دین و نهاد دین از حکومت است ، همانطور که در تاریخ باستانی ما انجام شده است. 


اما یادمان باشد که : 


حکومت های پیش از ساسانیان کشورمان اگر چه سکولار بوده اند، روش فرمانروایی شان  استبدادی هم بوده است.


 هرگز نباید سکولار بودن را با دموکراسی برابر بگیریم! 


لازمه ی دموکراسی، سکولاریسم است اما لازمه ی این بخش از سکولاریسم (‌جدایی دین از حکومت) دموکراسی نیست. 


یکبار دیگر به این موضوع - گسترده تر - می رسیم! 

---------------------------------------------------

نوشته پیشین : 


سکولاریسم 

http://tarikhroze4.blogsky.com/1396/08/16/post-91/


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.