گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

اعتیاد به بینش ها ( ۱ )‌




وقتی حرف از اعتیاد می شود، اولین توجه مان به  سیگار، تریاک، هروئین، و ... می رود. اینها اعتیادهای فیزیکی و فیزیولژیکی است که قابل درمان با روش های پزشکی اند.


اعتیادهای بسیار خطرناک تری هم وجود دارند که نه تنها زندگی ما را احاطه کرده، بلکه ما را در خود فرو برده اند بطوری که ما آنها را اصلن حس نمی کنیم؛همچون ماهی که آب را حس نمی کند. روش های ترک اعتیاد پزشکی هم  در درمان این اعتیادهای بزرگ بی جوابند. 


این اعتیادها، اعتیادهای اعتقادی ( بینشی ) هستند؛ چه از سنت های اجتماعی گذشته شکل گرفته باشند و چه از اعتقادات ایده ئولژیک.


اعتقادات اعتیادی فقط با تقد و بررسی دوباره و چند باره ی آنها آمادگی تغییر گام به گام پیدا می کنند؛ آن هم نه در یک زمان مشخص بلکه در طول یک زمان نامشخص که بستگی به شرایط اجتماعی دارد.


یکی از این اعتیادها، اعتقاد به حاکمیت دینی و اسلامی است.  معتادان به این اعتقاد بر دو گونه اند: 


الف -  عده ای - از جمله بخش بزرگ روحانیت - آن را همانطور که واقعن هست قبول دارند و تا بحال هم کوشیده اند آن را اجرا کنند زیر عنوان حاکمیت ولایت مطلقه فقیه. قانون اساسی را بر همین پایه استوار کرده اند و اختیارات ولی مطلقه را هم تا آنجا که زورش رسیده افزایش داده اند. در کنار آن هم نظارت استصوابی شورای نگهبان بکار مشغول است تا از حضور افراد ناباب در بخش های قانون گذاری و اجرایی جلوگیری کند. خوشبختانه قوه قضائیه که در بست در اختیار ولایت مطلقه است از این بابت خیالشان راحت است. 


و تا بحال هم با هر ترفندی از جمله زندان ، اعدام و فراری دادن نیروهای دیگر از بین مردم توانسته اند کنترل کامل حکومت را در اختیار بگیرند و انتخابات هم برایشان یک وسیله ی بازی است تا از طریق آن سیاست های کلی نظام که توسط ولی مطلقه فقیه طراحی می شود توسط قوه مقننه  بصورت قانون و توسط قوه مجریه به اجرا در آید. جالب است که همین دوتا هم باید جوابگوی مردم باشند نه سیاست گزار اصلی که ولی مطلقه فقیه است. 


این بخش بی توجه به نتایج حاصل از چهل سال حاکمیت این چنینی، همچنان بر روش های خود پافشاری می کند. خسته نباشند!


ب - عده ای - از جمله گروهی که به روشنفکران مذهبی - شناخته شده اند با توجه به عملکرد حاکمیت موجود به نقد و بررسی آن پرداخته اند - به همین دلیل هم زندان می روند و هم پناهنده می شوند -اینان در برابر این حاکمیت، یک حاکمیت دیگری بنام های مردم سالاری، مردم سالاری دینی، دموکراسی مذهبی ، دموکراسی دینی را مطرح کرده اند. عده ای هم از آنور دیوار افتاده اند و نظریاتی مانند سکولار - دموکرات را مطرح می کنند. این نوشته  نقد ی است بر این نظرات که در دل خود دوگانگی را به همراه دارند.  


نخست به مشخصات دو مفوله اجتماعی - سیاسی توجه کنید که مبنای بررسی بینش های اعتیادی هستند:



۱ - آزادی و دموکراسی


چه کسی واژه ی  "  دموکراسی " را به " آزادی " در پندارهای ما جا انداخته است؟ نمی دانم، اما می دانم که این پنداری  درست نیست. زیرا این دو مقوله های جداگانه اند هر چند با شباهت هایی.


آزادی ترجمه ی واژه " لیبرالیسم " ، مقوله ای است بی در و پیکر که  هرکس می تواند به فراخور نیازش آن را بکار گیرد. هیچ تعریف مشخص و درستی از آن در دست نیست  تا بتوان گفت کی آزاد است، کی آزادی دیگران را نقض کرده است. زیرا آن که آزادی دیگران را نقض می کند به آزادی عمل خود می اندیشد و برمبنای منافعش می کوشد وسعت آزادی عمل خود را فراختر کند. به همین دلیل هر دیکتاتوری می تواند ادعا کند که طرفدار آزادی است و دروغ هم نگفته است. هر حکومتی می تواند مخالفان و منتقدان خود را سرکوب کند به این بهانه که اینان مخالف آزادی هستند و البته منظورش مخالف آزادی عمل خودش است و دروغ هم نگفته است. هر گروه مالی قدرتمند به بهانه دفاع از آزادی برنامه های اقتصادی خودش، به روش های گوناگون – قانونی و روابطی و غیر قانونی - برای دیگران محدودیت های اقتصادی ایجاد کند. اما؛


دموکراسی یک واژه ی تاریخی است و بر مبنای رفتار سیاسی ویژه ای قرار داد؛ پذیرش حاکمیت اکثریت و تضمین برابری حقوق اجتماعی  و سیاسی اقلیت توسط اکثریت.  چنین تضمین اجتماعی با بنیانگذاری قواعد مشخصی همراه است؛ به شکل قانون اساسی ، حقوقی و قضایی.


بر مبنای این تعریف، نظارت متقابل و اجتماعی شکل می گیرد. افراد و گروه های مستقل از حاکمیت و دولت حتا مخالفان سیستم حکومتی می توانند در این نظارت شرکت کنند. در این جا قواعد، مشخص می کند که چه کسی حقوق دیگران – توجه کنید حقوق دیگران و نه آزادی دیگران - را نقض کرده وبه خود اجازه – آزادی – داده تا پایش را از گلیم قانونی خویش بیرون بگذارد..


و ما هیچ واژه ای در فارسی نداریم که بجای دموکراسی بنشیند. اصطلاح مردم سالاری نیز مفهوم دموکراسی را در خود ندارد. زیرا مردم سالاری به معنای حاکمیت اکثریت، می تواند از اقلیت بخواهد برای حفظ منافع اکثریت، از حقوق خودش چشم بپوشد و برای رسیدن به چنین مقصودی روش های گوناگون اقناع و سرکوب را در پیش گیرد.


این نوشته به معرفی و نقد گفتمان هایی می پردازد که  آزادی، مردم سالاری ، مردم سالاری دینی، و دموکراسی دینی ، سکولار - دموکرات را آگاهانه بجای دموکراسی بکار می گیرند تا روشن شود حاصل این گفتمان ها اگر به اجرا درآیند چه می شود.


به نمونه ی  زیر توجه کنید:


۱ - آزادی. به سخنرانی آقای  محمد خاتمی در مورد آزادی در سال ۱۳۷۷ - وقتی ایشان رئیس جمهور است -  گوش کنید:


https://www.aparat.com/v/HFLQK


وقتی به این سخنرانی گوش می کنیم، - بی آن که منظور ایشان را بدانیم - برداشتمان دموکراسی است. و ایشان در این سخنرانی مشخص نمی کند که منظورش از آزادی چیست. ما هم که در فرهنگمان مقوله آزادی و دموکراسی درهم شده است فکر می کردیم منظورشان همان دموکراسی است!!


به یک سخنرانی دیگر از ایشان توجه کنید که در سال ۹۴ یعنی ۱۷ سال بعد انجام شده. 


https://t.me/gozaresh1395/1013


هفده سال طول کشید تا روشن کند منظورش از آزادی ، دموکراسی نبوده بلکه آزادی حاکمیت مذهبی است که به آن افتخار می کند. 


چند پرسش : 


الف - ایشان در سال ۱۳۷۷ تفاوت آزادی و دموکراسی را نمی دانسته است؟ 

ب - ایشان تا سال ۱۳۷۷ با افراد و سازمان هایی که هدفشان دموکراسی بوده تماس نداشته است مانند جبهه ملی و نهضت آزادی مهندس بازرگان؟

پ - آیا ایشان فکر می کرده با انقلاب اسلامی اندیشه دموکراسی برای همیشه دفن شده است و بهمین دلیل در سال ۷۷ نگفته که ما آزادی می خواهیم نه دموکراسی؟ 


هرگونه پاسخی که ایشان داشته باشد، نمی تواند هفده سال ایجاد فهم اشتباه از  آزادی و دموکراسی را جبران کند. 


این فهم اشتباه باعث شد که ایشان قبله ی روشنفکران دموکرات هم باشد!


اما در سال ۱۳۸۸ یکباره می بیند که اندیشه دموکراسی نه تنها با انقلاب اسلامی دفن نشده، بلکه همچون ققنوس دوباره پر کشیده است بطوری که ایشان را وادار کرده که حرف دلش را بزند و بگوید ما آزادی برای مذهب اسلامی می خواهیم نه دموکراسی که ممکن است حاکمیت مذهبی را بکناری نهد،


هر چند تا کنون با همین آزادی عملکرد حاکمیت مذهب، وی ممنوعیت های بسیاری را متحمل شده است، گرچه خودش می گوید مذهب در اروپا در برابر آزادی شکست خورد، اما تا کنون سخنی از لزوم برقراری دموکراسی نگفته است، زیرا می داند در حاکمیت دموکراسی جایی برای اعتقادات سنتی نیست.  وی نمی تواند دست از اعتقاداتش برای ایجاد یک حکومت اسلامی شسته رفته بردارد. از دست دادن چنین اعتقادی به معنی تجدید نظر کردن در تمام زندگی گذشته و مطالعاتش است. و این برخلاف اعتیاد ایشان به اعتقادات اسلامی است.


ظاهرن  منظور ایشان در مورد حاکمیت مذهب با حاکمیت کنونی مذهبی متفاوت است. این تفاوت در نوشته ای از ایشان بنام « تبیین نظری مبانی اصلاحات » مطرح شده که نقدی بر آن در سال ۱۳۸۸ نوشته شده که می توانید اینجا بخوانید:


http://hafezehtarikhi.blogspot.ca/search?q=%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C+%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%84%DB%8C 


نکته ی دیگری که ایشان در سخنرانی اش  مطرح می کند، نبود شرایط برقراری دموکراسی است. 


ایشان در این سخنرانی می گوید با کدام مردم دموکراسی می خواهیم؟ 


گرچه ایشان بنا به تصمیم های حاکمیت مذهب مورد علاقه اش  در حصر است . اما شاید داستان سپنتا نیکنام در یزد را خوانده باشد و به این نتیجه برسد که دموکراسی برقرار می شود با همین مردم :


با همین مردمی مسلمانی که بی توجه به مذهب وی ، به او رای دادند و او را به نمایندگی خود به شورای شهر فرستادند. 

با همین مردمی که دینشان را در خانه هایشان دارند و مساجدشان اما برای اداره کشور به کسی رای می دهند که نماد راستی و درستی باشد. 


اما نمایندگان مذهب مورد علاقه ایشان، اعتماد مردم را نادیده گرفته و جضور نماینده مردم مسلمان یک شهر  را در انجمن شهر ممنوع کردند. زیرا در اسلام امور مسلمین نباید در اختیار غیر مسلمان باشد هر چند مسلمانان به او رای داده باشند و به او اعتماد کرده باشند!!




حضور «سیدمحمد خاتمی» در جلسه مجمع روحانیون مبارز برای بررسی موضوع «سپنتا نیکنام»/ خاتمی از حضور در جلسه قبلی این مجمع منع شده بود


https://t.me/gozaresh1395/1056


با این عکس که درکانال تلگرام اصلاح طلبان هست ، شاید آقای خاتمی درک درستی از دموکراسی بیابد و از اعتیاد بینشش به حاکمیت دینی دست بردارد و به حاکمیت دموکراسی گردن نهد.

 

مردم یزد به ایشان نشان دادند که از نظریه پرداز و رهبر اصلاحات جلوترند.


پس حواسمان به  آنهایی باشد که از آزادی سخن می گویند و نه دموکراسی: 


  اینان اگر نیت گمراه کردن مردم را نداشته باشند با دادن نشانی های اشتباه از مقولات اجتماعی و سیاسی، بی تعارف 

درک درستی از این مقولات ندارند و  تفاوت های آنها را نمی فهمند  و به همین علت مردم را نیز همراه خود به گمراهی می کشانند.   

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.