گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

گام های تاریخ

اجتماعی - تاریخی

ایده ئولژی و نظامی گری 6

 

  قیام عمومی 


در فصل 5 دیدیم که گشتاسب تحت نام گسترش دین بهی  به تشویق زرتشت  به دیگر سرزمین ها لشگر کشید، همه جا را فتح کرد، همه را به پذیرش دین زرتشت وادارکرد. اینجا:


http://tarikhrooz.blogfa.com/post/76


 

از آن  پس دین و دولت که با رضایت از کارشان  در پی زندگی شادمانه اند، رویدادی تازه رخ می نماید؛ شمشیر برنده ی ایده ئولژیک - اسفندیار -  زندانی می شود! فردوسی چنین می گوید:


کی روز بنشست کی شهریار

به رامش بخورد او می خوش‌گوار

یکی سرکشی بود نامش گرزم

گوی نامجو آزموده به رزم

به دل کین همی داشت ز اسفندیار

ندانم چه شان بود از آغاز کار

به هر جای کاواز او آمدی

ازو زشت گفتی و طعنه زدی


http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/goshtasp/sh22/


گرزم تا آنجا از اسفندیار بدگویی می کند که گشتاسب فکر می کند اسفندیار می خواهد وی را از سلطنت خلع و خودش شاه شود. پذیرش چنین بدگمانی در گشتاسب از آنجا است که پیشتر دیدیم خود وی با قدرت نظامی قیصر رم  پدرش – لهراسب – را از سلطنت خلع و خودش بجایش می نشییند: اینجا


http://tarikhrooz.blogfa.com/post/64


 

نتیجه آن می شود که گشتاسب اسفندیار را فرا خوانده و وی را زندانی می کند. البته کسی که مامور احضار اسفندیار است کسی نیست جز جاماسب که سر موبدان است.


جهاندار گفتا که اینک پسر.

که آهنگ دارد به جای پدر

ولیکن من او را به چوبی زنم

که گیرند عبرت همه برزنم

ببندم چنانش سزاوار پس

ببندی که کس را نبستست کس


http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/goshtasp/sh24/


در سخنان فردوسی نشانی از این نیست که سران زرتشتی همانند جاماسب و یا دیگر موبدان کوشیده باشند این بدگمانی گشتاسب به اسفندیار را کاهش دهند یا وی را به تاملی در تنبیه گناه ناکرده وادار کنند.


نباید از زبونی سران زرتشتی در برابر تصمیم گشتاسب در شگفت باشیم. زیرا زرتشت نیز از سرگذشت شاه شدن گشتاسب با خبر بود اما برای پیشبرد ایده ئولژی اش تن به سازش با کسی داد که علیه تاج و تخت پدر به نیروی بیگانه توسل جسته بود.


حالا گشتاسب با خیال راحت از هر دشمن نزدیک و دور، برای خوشگذرانی به سیستان می رود. البته سیستان آن روز که آب و هوایش خوش و دشتی سرسبز بود نه سیستان امروز خشک بی آب و علف.


بنا به گفته فردوسی گشتاسب دو سال در سیستان ماند و فقط هفتصد مرد آتش پرست در بلخ باقی گذاشته بود.

 

به زاول نشستست مهمان زال

برین روزگاران برآمد دو سال

به بلخ اندرونست لهراسپ شاه

نماندست از ایرانیان و سپاه

مگر هفتصد مرد آتش پرست

هه پیش آذر برآورده دست


http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/goshtasp/sh25/


اکنون که سردار با لیاقت گشتاسب و شمشیر ایدهئولژی در زندان و  گشتاسب در زابل است، مردم  سرزمین های  تحت کنترل فرصت را برای قیام علیه حاکمیت گشتاسب و موبدان مناسب می یابند.


مهان را همه خواند شاه چگل

ابر جنگ لهراسپشان داد دل

بدانید گفتا که گشتاسپ شاه

سوی نیمروز او سپردست راه

به زاول نشستست با لشکرش

سواری نه اندر همه کشورش

کنونست هنگام کین خواستن

بباید بسیچید و آراستن

پسرش آن گرانمایه اسفندیار

به بند گران‌اندرست استوار


http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/goshtasp/sh25/


همه ی سرزمین های تصرف شده به سرکردگی تورانیان به ایران زمین حمله می کنند و بلخ را نیز تصرف می کنند. در جریان این کین خواهی، لهراسب پیر پدر گشتاسب - در جنگ با تورانیان کشته می شود و دختران گشتاسب نیز اسیر می شوند.


ز آنجا به بلخ اندر آمد سپاه

جهان شد ز تاراج و کشتن سیاه

نهادند سر سوی آتشکده

بران کاخ و ایوان زر آژده

همه زند و استش همی سوختند

چه پرمایه‌تر بود برتوختند

از ایرانیان بود هشتاد مرد

زبانشان ز یزدان پر از یاد کرد

همه پیش آتش بکشتندشان

ره بندگی بر نوشتندشان


http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/goshtasp/sh27/

 

بنا بر گفته ی معروف "  آن که باد می کارد، طوفان درو می کند" ، و زرتشت نیز در عبادت گاهش کشته می شود.


http://zartosht.mihanblog.com/post/tag/%D9%85%D8%B1%DA%AF%20%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA


 تنها کسی که جان سالم در می برد یکی از زنان گشتاسب است که خبر این حمله را به گشتاسب می رساند.


زنی بود گشتاسپ را هوشمند

خردمند وز بد زبانش به بند

ز آخر چمان باره‌ای برنشست

به کردار ترکان میان را ببست

از ایران ره سیستان برگرفت

ازان کارها مانده اندر شگفت

نخفتی به منزل چو برداشتی

دو روزه به یک روزه بگذاشتی

چنین تا به نزدیک گشتاسپ شد

به آگاهی درد لهراسپ شد


http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/goshtasp/sh28/


این اولین تراژدی  تاریخ اسطوره ای ایران است که حاصل ایده ئولژی و نظامی گری است. اما این داستان غم انگیز در اینجا پایان نمی گیرد. ایده ئولژی و نظامی گری همچون شمشیر دو دم - که پشت و روی یک سکه اند-  می رود تا دومین رویداد غم انگیز  تاریخ داستانی  ایران زمین را بوجود آورد. 


------------------------------------------


مطلب مرتبط : 


پیروزی دین زیر تیغ شمشیر


http://tarikhrooz.blogfa.com/post/76


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.