با سلام،
می گویند ناصرالدین شاه یک عمویی داشت که دماغ بسیار بزرگی داشت و بچه های لوس و بی ادب شاه راه به راه به دماغ ایشان سنگ می زدند. این جریان انقدر تکرار شد که یکروز عموی بینوا ترتیب ملاقاتی را با شاه می دهد و ماجرا را برای شاه نقل می کند. شاه دستور می دهد شاهزادگان جمع شوند و به انها تذکر اکید می دهد که دیگر سر به سر عموی دماغ گنده نگذارند و همه انان را شدیدا" توبیخ می کند. یکی از بچه های شاه که باهوش و تیز بود به شاه عرض میکند :
"قبله عالم به خدا تقصیر ما نیست. اشکال از دماغ عموست. ما به هر طرف که سنگ پرتاب می کنیم به دماغ عمو می خورد."
و حالا هم این وبلاگ " گام های تاریخ " به کار تحلیل و بازخوانی اسطوره پرداخته و شامل " مصادیق مجرمانه " شده است. بناچار نمره اش یکی بالا رفت . نمی دانیم بجای این همه آبرو ریزی چرا دماغشان را جراحی پلاستیک نمی کنند.
سیستم بالارفتن نمره به من الهام شد. عجب الهامی بوده